- Aug 4, 2023
- 624
دیگر حوصله لجبازی کردن را نداشت، با عصابنیت گفت:
- بهدرک.
و گوشی را قطع کرد.
رونا کمی تعجّب کرد که بهدرک رونا هم میرود؟ یا بهدرک که خودش به بار نمیرود؟ سعی کرد فکرش را درگیر احمق بازیهای لونا نکند، ارسالهایش زیادی طول کشیدند سریعاً از جایش بلند شد و بستهها را سوار موتور کرد و تا آخر شب مشغول بستهها شد.
برای تحویل پیشبند و لباسها به رستوران رفت، بعد تحویل لباسها برای خداحافظی به بخش مدیریت رفت:
- خیلی ممنون خانم بریک، من دیگه میرم.
بریک همانطور که عینکهای مستطیلی شکل در چشمانش بود و به برگههای روی میز رسیدگی میکرد و حساب کتاب میکرد گفت:
- یک و دو، چهارده، چهل.
مکث کرد و گفت:
- حقوق این ماهت رو گرفتی؟
بدون فکر و مکث گفت:
- نه!
بریک عینکش را بیرون آورد و روی میز گذاشت و کشو دست راستش را باز کرد و اسکناسهای کاغذی را بیرون آورد و شروع کرد به شمردن.
- بهدرک.
و گوشی را قطع کرد.
رونا کمی تعجّب کرد که بهدرک رونا هم میرود؟ یا بهدرک که خودش به بار نمیرود؟ سعی کرد فکرش را درگیر احمق بازیهای لونا نکند، ارسالهایش زیادی طول کشیدند سریعاً از جایش بلند شد و بستهها را سوار موتور کرد و تا آخر شب مشغول بستهها شد.
برای تحویل پیشبند و لباسها به رستوران رفت، بعد تحویل لباسها برای خداحافظی به بخش مدیریت رفت:
- خیلی ممنون خانم بریک، من دیگه میرم.
بریک همانطور که عینکهای مستطیلی شکل در چشمانش بود و به برگههای روی میز رسیدگی میکرد و حساب کتاب میکرد گفت:
- یک و دو، چهارده، چهل.
مکث کرد و گفت:
- حقوق این ماهت رو گرفتی؟
بدون فکر و مکث گفت:
- نه!
بریک عینکش را بیرون آورد و روی میز گذاشت و کشو دست راستش را باز کرد و اسکناسهای کاغذی را بیرون آورد و شروع کرد به شمردن.