- Aug 4, 2023
- 624
رونا به سمت برایان برگشت، لونا از کنار رونا رد شد و به سمت اتاقشان رفت، برایان به سمت مبل رفت و رویش نشست، رونا هم بیحوصله کنارش لم داد به انگشتانش خیره شد و بدون نگاه کردن به برایان گفت:
- فالگوش وایستادن کار زشتیه!
برایان بیحوصله گفت:
- آره کار زشتیه ولی ترسیدم بلایی سر لونا بیاری!
رونا پوزخندی زد و گفت:
- اینقدر ترسناکم من؟
به برایان خیره شد برایان خواست حرفی بزند که رونا گفت:
- ترسیدی بلایی سرش بیارم؟ من؟ سر لونا؟
برایان سعی کرد حرفی که زده را جمع کند ولی رونا اجازه نداد رونا گفت:
- یعنی اینقدر تو ذهن تو و لونا من ترسناکم؟ من کی بلایی سر تو و لونا آوردم برایان؟ چرا اینقدر عذاب وجدان بهم میدید؟ چرا؟ چرا اینقدر میترسید؟ چرا اینقدر از من تو ذهنتون هیولا ساختین؟ چرا سعی نمیکنی که آدم شین؟ چرا همهش حرصم میدین برایان؟ چرا؟ این همه چرا تو ذهنمه، به هیچ کدوم از چرا نرسیدم! چرا باید ما مامان و بابا نداشته باشیم و شماها اینقدر من رو اذیت کنین! چرا اینقدر شما دوتا خودخواهین؟ مگه من چیکارتون کردم؟
- فالگوش وایستادن کار زشتیه!
برایان بیحوصله گفت:
- آره کار زشتیه ولی ترسیدم بلایی سر لونا بیاری!
رونا پوزخندی زد و گفت:
- اینقدر ترسناکم من؟
به برایان خیره شد برایان خواست حرفی بزند که رونا گفت:
- ترسیدی بلایی سرش بیارم؟ من؟ سر لونا؟
برایان سعی کرد حرفی که زده را جمع کند ولی رونا اجازه نداد رونا گفت:
- یعنی اینقدر تو ذهن تو و لونا من ترسناکم؟ من کی بلایی سر تو و لونا آوردم برایان؟ چرا اینقدر عذاب وجدان بهم میدید؟ چرا؟ چرا اینقدر میترسید؟ چرا اینقدر از من تو ذهنتون هیولا ساختین؟ چرا سعی نمیکنی که آدم شین؟ چرا همهش حرصم میدین برایان؟ چرا؟ این همه چرا تو ذهنمه، به هیچ کدوم از چرا نرسیدم! چرا باید ما مامان و بابا نداشته باشیم و شماها اینقدر من رو اذیت کنین! چرا اینقدر شما دوتا خودخواهین؟ مگه من چیکارتون کردم؟