نگوییم: "میخواهم سوالی بپرسم"؛ بگوییم: "میخواهم سوالی(پرسشی) بکنم"؛ یا: "میخواهم سوالی(پرسشی) مطرح کنم"؛ یا از همه بهتر "سوالی(پرسشی) دارم"."پرسیدن"، یعنی "سوال کردن". "سوال پرسیدن"، یعنی "پرسش پرسیدن". به عبارت دیگر، این ترکیب،حاوی "حشو" است.زیرا در دلِ پرسیدن،"سوال"، نهفته است.
البته برخی مدعیان ویراستاری، با استناد به استفادهی به همین صورت نادرستِ این تعبیر در اشعار یا متون نثری برخی شاعران و نویسندگان شاخص متقدم، میکوشند آن را جوازی برای تداوم این اشتباه توسط آیندگان جلوه دهند. اما از من به شما نصیحت، این دُرفشانیها و توصیههای بیمنطق را جدی نگیرید. در ادبیات نیز، مانند هر دانش دیگر، مقدسانگاری و تابوسازی از بزرگان و اعمالشان، مردود است. زبان برای خود قواعد متقنی دارد. اگر کسی، بی دلیل و توجیه علمی، از آنها تخطی کرد، اشتباه کرده است؛ هر که میخواهد باشد.افراد را باید با قواعد مجرّب و تثبیتشده سنجید، نه قواعد را با افراد.
محمدرضا سرشار
خواهش میکنم