پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187

كد: 075

به نام او...
نام اثر: تاوان
نویسنده: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه ـ تراژدی
ناظر: @Rigina
مقدمه:
دلی که شکست، مانند چینی بندزده می‌شود؛ اما
ترَک‌هایش در ته‌‌وتو‌های قلبم به یادگار می‌ماند.
آخرش را می‌سپارم به دست خدایی که خوب می‌داند،
کجا و چگونه تاوان بگیرد.​
 
آخرین ویرایش:

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
تاييد.jpg
بسم تعالی

نویسندگان خوش قلم ضمن تشکر و سپاس از انتخاب چری بوک برای نشر آثارتان، موارد ذکر شده را با دقت مطالعه نمایید؛

|قوانین تالار ادبیات|

سپس پس از گذشت 15 پست از دلنوشته‌ی خود میتوانید در تاپیک زیر درخواست نقد دهید
|درخواست نقد آثار|

پس از نقد اثر شما توسط تیم نقد برای تعیین سطح آثار خود در تاپیک زیر درخواست تگ دهید
|درخواست تگ آثار|

بعد از نقد و تگ اثر خود ميتوانيد درخواست جلد بدهيد
|درخواست جلد آثار|

چنانچه تمایل به ضبط اثارتان دارید، در تاپیک زیر درخواست دهید .
دلنوشته ها بدون درخواست نويسنده هم ضبط خواهد شد

|درخواست ضبط آثار|

چنانچه تمایلی به ادامه دادن دلنوشته خود به هر دلیلی ندارید میتوانید در تاپیک زیر درخواست انتقال به متروکه دهید
|انتقال به متروکه/ بازگردانی|

و پس از اتمام خود باتوجه به قوانین در تاپیک زیر اتمام اثر خود را اعلام کنید

|اعلام اتمام آثار|

باتشکر
سرپرست بخش ادبيات
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
در کوچه پس‌کوچه‌های شهر قدم می‌زنم.
خودم را به آن‌ها سپرده‌ام.
می‌خواهم ببینم مرا به کدامین سو خواهند کشید.
زمزمه‌ی زیر لبم آشناست:
یک... دو... سه... چهار... .
ناخودآگاه خود را روی لبه‌ی جدول می‌یابم.
دست‌ها را کمی از بغل باز کرده‌ام و از حفظ و بدون لغزش، روی آن راه می‌روم.
می‌توانم حس کنم سنگینی نگاهت را.
می‌دانم باز از جای دنجِ همیشگی به تماشایم ایستاده‌ای.
قدمی بردار به سویم تا باقی راه را،
پروانه‌وار به سمتت پرواز کنم.
چرا از مخفی‌گاهت بیرون نمی‌آیی؟!
پروانه اگر تقلا نکند و پیله را نشکافد که پروانه نخواهد شد.
با تو آموختم بی‌لغزش راه رفتن را؛
اما تاوان ساکن ماندن‌ات این است که ببینی،
بی تو مسیر را طی می‌کنم
و می‌رسم به آرزوهایی که با هم مشق‌شان کردیم.
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
با تو حال دلم همیشه بهاری‌ست.
درختان امّیدم، جوانه‌ی عشق می‌دهند و
قناری‌های عاشق بر شاخه‌هایش لانه می‌سازند.
سبزه‌های دشتِ دلم همیشه سبز و تازه‌اند.
بوی ریحان از آن دورها به مشام می‌رسد!
رودخانه‌ای صاف و زلال‌ همیشه در آن جاری است؛
اما...!
اما تاوان دوست داشتن‌ات را به‌گونه‌ای داده‌ام‌!
دلم را جور‍ِِ ناجوری به شکستن عادت داده‌ای.
برایت دلم را در طبقی گذاشته و پیشکش‌ات کردم
و تو پس زدی!
پس زدی دلی را که برایت آذین بسته‌ بودم!
آذین به عشق، محبت، دوستی، یک‌رنگی... .
ولی تو با یک‌رنگی خو نگرفته‌ای.
در پی و خاک دلت جوانه‌ی غرور کاشته‌ای؛
پس منتظر حاصل غرورت باش که جز
تنهایی و حسرت،
چیزی برداشت نخواهی کرد.
 
آخرین ویرایش:

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
لبخندی عاریه بر لب داری.
در کوله‌بارت، حسرت به دوش می‌کشی و
چشمانت غمِ دنیا را فریاد می‌زنند.
می‌پنداری که من نمی‌فهمم.
دریغ و صد افسوس که من رج‌ به رجت را از برم!
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
عشق با آذرخشِ خواستن آغاز می‌شود و با
جرقه‌ای از شک و دودلی پایان می‌یابد.
عشق هم شده ملعبه‌ی دستِ عاشق‌نماهایی که
تکلیف‌شان را با خود مشخص نکرده،
پای کسی را وارد میدان می‌کنند که نقش رهگذر را دارند.
همیشگی نیستند!
ابدی نیستند!
ماندنی نیستند!
ماندنی کسی ست که به پای خودت و عشقت،
ثانیه‌ها که نه،
سال‌های عمرش را باخته است.
این است تاوان ماندنی شدن!
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
در این برهوت احساس که هر کجا می‌روی چشمی می‌بینی که زیر نظرت دارد،
سست نشو، نلرز؛ محکم باش و برای آرمان‌هایت بجنگ.
طوفان به پا کن؛ اما درونت را لبریز کن از حس آرامش.
نگذار چشمانی که تو را هدف گرفته‌اند، زمین خوردنت را ببینند.
طعمه‌ی خواسته‌هایشان نشو.
دست سمت هر خس و خاشاکی دراز نکن.
گاهی تنها بودن و تنها زیر آوارهای مشکلات لهیده شدن،
می‌ارزد به تکیه دادن به هر دیواری که
خودت هم می‌دانی،
آوار شدن را انتخاب کرده است.
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
در جاده‌ای که سراسر برف است و هوایش بورانی،
تو باید باشی که دلم گرم شود.
وجدان خفته‌ات را بیدار کن.
در هوای دونفره‌ی دلم،
تنهایی یکه‌تازی می‌کند!
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
هنگامی که نگاهم با نگاهت تلاقی می‌کند، عجیب‌ترین اتفاقِ هستی، در وجودم شکل می‌گیرد.
عجیب است که در خواب و رویا تو را می‌بینم؟! شاید هم دچار دژاوو شده‌ام!
نیستی؛ اما تو را شریک لحظه لحظه‌هایم می‌دانم.
 
آخرین ویرایش:

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
پاتک‌های ریز و دُرشتی که از هر سو به جانم روانه شده، نه تنها زمینم نمی‌زند؛
بلکه مصمم‌ترم می‌دارد برای ادامه دادن، نفس کشیدن و رسیدن به آرمان‌هایی که بدخواهانم را زمین می‌زند.
آن‌گاه، گوشه‌ای می‌ایستم و به تقلای بیهوده‌شان پوزخند می‌زنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 17) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 2, Members: 0, Guests: 2)

Who has watch this thread (Total: 1) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا