همینگوی در آثار خود مانند وداع با اسلحه، بر این باور بود که داستانهای شورانگیز باید به واقعیتهای انسانی نزدیک باشند و آنها را با زبانی ساده اما قوی بیان کنند
شخصیتها قلب تپنده رمان هستند. نویسنده شخصیتهای اصلی و فرعی را میسازد، گذشته، انگیزهها، ترسها و اهدافشان را بررسی میکند. این شخصیتها باید باورپذیر و چندبعدی باشند تا خواننده با آنها همذاتپنداری کند.
بسیاری از نویسندگان دیالوگ را صرفاً بهعنوان وسیلهای برای انتقال اطلاعات در نظر میگیرند، اما دیالوگ میتواند شخصیتپردازی کند، روابط بین شخصیتها را نشان دهد و حتی داستان را به جلو ببرد. یک دیالوگ خوب چیزی فراتر از صحبتهای معمولی است؛ باید هدفمند باشد.
دیگران بیرونِ مرا میبینند
و چه بسا به تصوری که از من دارند، غبطه میخورند
اما درون من!
درون مرا هیچکس نمیتواند ببیند
حتی نزدیکترین کسان من...
تازه، چه میتوانند بکنند؟
در نهایت احساس همدردی!