دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
اشعار حافظ ....
تا سرِ زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشمِ جادوی تو خود عینِ سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
اشعار حافظ ....
تا سرِ زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشمِ جادوی تو خود عینِ سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
❆❆❆
تا حال منت خبر نباشد
در کار منت نظر نباشد
❆❆❆
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
❆❆❆
تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمیباشد
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
❆❆❆
تا حال منت خبر نباشد
در کار منت نظر نباشد
❆❆❆
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
❆❆❆
تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمیباشد