1. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    جنگ هم که نمی شود تا تکلیف دنیا معلوم بشود، دنیای گه و احمق - قربان عصر حجر که مردمانش آزادتر ،باهوش تر و انسان تر از این دورهٔ خلایی بوده . #از_میان_نامه_ها_به_مجتبی_مینوی #صادق_هدایت
  2. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...یارو به صدا در آمد و گفت : تا آنجا که ملک جمشید رفت به شکار، پس بقیه اش را چرا نمی گویی؟ مرا می گویی، از ذوق توی پوستم نمی گنجیدم، گفتم : امشب سرم درد می کند، صدایم نمی رسد، اگر اجازه می دهید بیایم جلوتر؟ به همین شیوه رفتم جلوتر، رفتم جلوتر تا اینکه رام شد. شهباز خنده اش گرفت... #محلل...
  3. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #زنده_به_گور #صادق_هدایت
  4. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...یادگار مال کسانی است که ملک و علاقه دارند، زندگیشان مایه داشته، از عشقبازی تو مهتاب، از باران بهاری کیف می‌برند، بچگی خودشان را به یاد می‌آرند. اما مهتاب چشمم را می‌زنه و یا بیخوابی به سرم می‌اندازه. یادگار هم از روی دوشهام سر می‌خوره و به زمین می‌افته. یکه و تنها... چه بهتر! #فردا #صادق_هدایت
  5. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...بسوزند! صدها سال است که در اینجا جنگ و یا انقلاب ملی به‌تمام‌معنی نشده، مردم همیشه زیر چکمه استبداد و دیکتاتوری مرعوب و خفه شده‌اند و رمق‌شان رفته. از این جهت به خون خودشان زیاد اهمیت می‌دهند و از رنگ خون می‌ترسند در صورتی که در روز هزاران هزار از آنها را با پنبه سر می‌برند. #حاجی_آقا...
  6. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدمهای بی حیا، پررو، گدامنش، معلومات فروش چاروادار و چشم و دل گرسنه بود برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم می‌جنبانید گدایی می‌کردند و تملق می‌گفتند.» #بوف_کور...
  7. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...یا در اثر دقت دقیق در احوال اقتصادی و اجتماعی و سن و سال و ... از صرافت این illusion(خیال واهی ) افتاده ام. اینجا به من خیلی خوش نمی گذرد. تقریبا از همه کنار کشیده ام مخصوصا از ایرانی ها و مخارج دارد به ته می کشد، اما هیچ اهمیتی ندارد. دیگر بالای سیاهی رنگی نیست. #صادق_هدایت نامه به انجوی...
  8. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    چگونه مرا قضاوت خواهند كرد؟ اما من از كسی رودربايستی ندارم ، به چيزی اهميت نمی گذارم ، به دنيا و مافيهايش می خندم. هر چه قضاوت آن ها درباره من سخت بوده باشد نمی دانند كه من پيشتر خودم را سخت تر قضاوت كرده ام. #صادق_هدایت #زنده_بگور
  9. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    چرا علم شریف تاریخ تکرار می‌شود؟ برای اینکه وقاحت‌ها و پستی‌ها و سُستی‌ها و مادر قحبگی‌های بشر هم تکرار می‌شود. جانوران بت نمی‌پرستند، قلدر نمی‌تراشند و به کثافت‌کاری‌های خودشان نمی‌بالند، برای همین تاریخ ندارند! #صادق_هدایت #توپ_مرواری
  10. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    شاید توی زندان آدم آزادتر باشد چون اسم بدنامیِ آدمیزادِ آزاد را ندارد - آزاد و زنده و دنیا و مافیها مثل اینست که مبتذل شده. همه اش مسخره است. #صادق_هدایت #نامه_به_حسن_شهید_نورائی
  11. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...چون او می دانست که همه ی اینها تقصیر پدرش است. صورت رنگ پریده، گونه های استخوانی، پای چشم گرد و کبود، دهان نیمه باز و حالت مرگ پدرش را همان طوری که دیده بود از جلو چشمش گذشت، پدر کوفت کشیده ی پیر که زن جوان گرفته بود و همه ی بچه های او کور و افلیج به دنیا آمده بودند... #داوود_گوژپشت #صادق_هدایت
  12. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...اهمیت نمی داد_ چون او زن گرفته بود مثل اثاثیه خانه، یک جور بیمه برای زندگی مرتب و آرام، تامین آشپزخانه و رختخواب بود، یک نوع پیش بینی برای روز پیری و فرار از تنهایی بود تا صورت حق به جانب در جامعه به خود بگیرد. فقط می خواست آدم مطمئنی به کارهای داخلی خانه اش رسیدگی بکند و بس. #تجلی #صادق_هدایت
  13. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...این جلی که زیر پایم افتاده مال توله تفلیسیهای نرگس است، مگر نشنیدی که زن جوان و مرد پیر - سبد بیار جوجه بگیر، پناه بر خدا توی آن اتاق یک جوال خالی کرده! چرا نمی‌روید از او بگیرید؟ منکه گنج قارون زیر سرم نیست، من یک زن لچک بسر از همه جا بیخبر آه ندارم که با ناله سودا بکنم. #مرده_خورها #صادق_هدایت
  14. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...حماسه‌سرایی بکنند، اما در هر محلی که جنگ یا واقعه‌ی به اصطلاح تاریخی رخ می‌داد سنگ‌های عظیم‌الجثه‌ای به نام menhir و delmen بر پا می‌کردند تا باعث عبرت گردنکشان آینده بشود. بعدها این سنگ‌ها را اگرچه علامت قدمگاه نداشت امامزاده کردند و به آن‌ها دخیل بستند!! #ولنگاری(نمک تُرکی) #صادق_هدایت
  15. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...گفت: برویم بالا. خودش سریع‌تر از ما می‌رفت. مهندس با حرکت‌های منظم و مطمئن خودش را بالا می‌کشید. من هم طناب‌های دو طرف نردبان را گرفته بودم و به دنبالش می‌رفتم. با خودم می‌گفتم: اگر البته سرگیجه، این جغد لعنتی، بگذارد. اگر با فریادهایش نترساندم.» بوف کور یعنی چه؟ (بخش اول) #عباس_پژمان...
  16. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ‏فقط با سایه خودم خوب می‌توانم حرف بزنم، اوست که مرا وادار بحرف زدن میکند، فقط او می‌تواند مرا بشناسد، او حتما میفهمد ... می خواهم عصاره، نه شراب تلخ زندگی خودم را چکه‌چکه در گلوی خشک سایه‌ام چکانیده به او بگویم: «این زندگی منست!» #صادق_هدایت #بوف_کور
  17. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    باری هنوز جزیرۀ بحرین را به ارباب واگذار نکرده بودند. هنوز بخشش کوه آرارات فتح الفتوح بشمار نمیرفت، هنوز شاه بابا حق کشتیرانی در دجله و فرات را از دست نداده بود و یک تکه خاکش را هم به افغانها حاتم بخشی نکرده بود. #توپ_مرواری #صادق_هدایت
  18. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...ها میدیدمش ....بپایش میافتادم و میبوسیدمش...به پای خودش نه ...بپای عظمت روحش...آنوقت می گفتم. آخ ...هدایت : تو چقدر بزرگی....چرا آنقدر بزرگی؟ هدایت،دور از وطن مرد...او این خاک فلک زده را ،حتی برای مردن هم لایق نشمرد....چه حقیقت تلخی...خاک بر سر ما... کاروانها...کاروانها بیاد #صادق_هدایت #کارو
  19. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    پرنده را برای قفس نیآفریده اند، اسب ، الاغ با زین و پالان زاییده نشده اند. واضح تر بگوییم: انسان آنان را از طبیعت دزدیده، برای هر کدام یک مصرف و کاری تراشیده است. #انسان_و_حیوان #صادق_هدایت
  20. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    ...بدهم. همینطورکه دستم را جلوی صورتم گرفته بودم بی اختیار زدم زیر خنده، یک خندۀ سختتر از اول که وجود مرا به لرزه انداخت. خندۀ عمیقی که معلوم نبود ازکدام چالۀ گمشدۀ بدنم بیرون می آمد! خندۀ تهی که فقط در گلویم می پیچید و از میانِ تهی درمی آمد. من پیرمرد خنزر پنزری شده بودم. #بوف_کور...
بالا