برای دفاع از منافع سرقبیله و سردمدار و سرگردنهگیر مَلولیهای یُغور سادهلوح را که سینهفراخ و بازوی سِتَبر و گردنکلفت داشتند و معجزشان این بود که یک نان سنگک را با نیم مَن روغن نواله میکردند و عاروق میزدند، اسمشان را پهلوان گذاشتند و سلاحهای ناراحتی مثل تیر و کمان و سِپَر و زوبین و کلاهخود و خفتان و از اینجور چیزها به جان آنها بستند و زور و عضلات آنها را تشویق کردند.
در زمان صلح آنها را دنبال توپ فوتبال دوانیدند و جام پیروزی زیر بغلشان گذاشتند و یا در زورخانههای بدهوا به ضرب دنبک کباده گرفتند و عرق ریختند و شبها که آزاد میشدند بدمستی و عربده راه میانداختند و داشمشتیبازی در میآوردند. هر وقت که مصالح عالیه قلچماقهای کشورشان به خطر میافتاد به عنوان فداکاری و مذهب و میهن این شوالیههای یُغور را بعد از آنکه ceinture de chastete به پایینتنهی زنهایشان میبستند، با ۳۷ درجه حرارت بزکشان میکردند و "ها ماشاالله" میگفتند و به جنگشان میفرستادند تا خوب شَل و پَل بشوند و پدرشان درآید.
در قبیلهی غول بیشاخ و دُم قهرمانان سرشناسی مانند: هالو ششانگشتی، هالو لبشکری، هالو پهلوانشکسته، که هنرنماییهای محیرالعقولی از آنها به ظهور رسیده بود پیدا شدند. ولی چون مورخ حسابی نداشتند که آنها را ثبت بکند رشادتهای این جهانگیران تا ابد گمنام ماند.
اما این پیش آمد به نفع شاگردان مدارس تمام شد، وگرنه آن بیچارهها مجبور میشدند شرح حال این نکرهها را از بر بکنند و اگر سر امتحان اشتباه میکردند صفر میگرفتند!
گرچه در آن زمان هنوز مدال و حمایل مُد نشده بود که به این قهرمانان دست و سرشکسته و دک و پوز زخمی که از جنگ بر میگشتند بدهند برایشان حماسهسرایی بکنند، اما در هر محلی که جنگ یا واقعهی به اصطلاح تاریخی رخ میداد سنگهای عظیمالجثهای به نام menhir و delmen بر پا میکردند تا باعث عبرت گردنکشان آینده بشود.
بعدها این سنگها را اگرچه علامت قدمگاه نداشت امامزاده کردند و به آنها دخیل بستند!!
#ولنگاری(نمک تُرکی)
#صادق_هدایت