پیمان شکنان فراوانند
تهمت زنندگان فراوانند
ددان و دژخیمان فراوانند
و یاوران مهر اما چه اندکند !
هیچ زبانی بی اشاره و بی نیش نرفته است
هیچ دهانی از شبنم و مهربانی با من سخن نگفت
تهمت زنندگان فراوانند
و عاشقان آدمی اما چه اندکند !
ای مهر چه می کنی !؟
با من چه می کنی !؟
آه ای فراخ دارندهء دشت های بی کران !
برخیز و نظاره کن که ویرانتر از قدم های من آفتاب است
که در خاموشی ستاره گریه می کند .
من این گونه : یک دست به روی زخم و یک دست در دست آفتاب
از کهکشان هلاهل و اندوه گذشته ام !