همگانی عاشقانه‌های سید علی صالحی

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
پناه بر عشق
دو رکعت گريستن در آستين آسمان
براي دوري از يادهاي تو واجب است
واجب است تا از قنوت جهان
راهي به آتنا في مشعر الجنون بيابم
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
کاري بايد کرد
دير مي‌شود
کاري بايد کرد
برف
راه را پوشانده است
باد مثل هميشه نيست
تا هوا روشن است
بايد از اين ظلمت بيهوده بگذريم
دارد دير مي‌شود
من خواب ديده‌ام
تعلل
سرآغاز تاريکي مطلق است
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
مرگ را حقير مي کنند ، عاشقان
زندگي را بي نهايت
بي آنکه سخني گفته باشند جز چشمهايشان

فراتر از حريم فصول مي ميرند
بي نشان
در فصلي بي نام
بي صدا ، ترانه مي شوند بر لب ها

در اوج مي مانند
همپاي معراج فرشتگان
بي آنکه از پاي افتاده باشند از زخمهايشان
عاشقان ايستاده مي ميرند
عاشقان ايستاده مي مانند
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
کمي صبر کن
حوصله کن
پايان کتاب را با هم خواهيم خواند
حالا بخواب
تا فردا صبح
فرصت براي گريستن بر اين روزگار بسيار است !
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
ما را مي‌گردند
مي‌گويند همراه خود چه داريد ؟
ما فقط
روياهايمان را با خود آورده‌ايم
پنهان نمي‌كنيم
چمدان‌هاي ما سنگين است
اما فقط
روياهايمان را با خود آورده‌ايم .
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
گناهانم را دوست دارم
بیشتر از تمام کارهای خوبی که کرده ام
می دانی چرا ؟
آن ها واقعی ترین انتخاب های منند

سید علی صالحی
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
با چشم هایت حرف دارم
می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم
از بهار
از بغض های نبودنت
از نامه های چشمانم...که همیشه بی جواب ماند


باور نمی کنی ؟
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما
دلتنگی آغوشت... رهایم نمی کند
به راستی
عشق بزرگترین آرامش جهان است .
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
من نمک پرورده ی زخم های از آشنا خورده
آنقدر با خرابی این گریه ساخته ام
که هر کنج این خانه
از دست دیده ام ، دریاست
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
پیمان شکنان فراوانند
تهمت زنندگان فراوانند
ددان و دژخیمان فراوانند
و یاوران مهر اما چه اندکند !

هیچ زبانی بی اشاره و بی نیش نرفته است
هیچ دهانی از شبنم و مهربانی با من سخن نگفت
تهمت زنندگان فراوانند
و عاشقان آدمی اما چه اندکند !

ای مهر چه می کنی !؟
با من چه می کنی !؟

آه ای فراخ دارندهء دشت های بی کران !
برخیز و نظاره کن که ویرانتر از قدم های من آفتاب است
که در خاموشی ستاره گریه می کند .
من این گونه : یک دست به روی زخم و یک دست در دست آفتاب
از کهکشان هلاهل و اندوه گذشته ام !
 

پناه

مدیر تیم کتابخوان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
منتقد
ویراستار
کتابخوان
Dec 28, 2024
1,187
وقتی که تو نیستی
دنیا
چیزی کم دارد

من فکر می کنم در غیاب تو
... همه ی خانه های جهان خالی ست
همه ی پنجره ها بسته است
اصلا کسی
حوصله آمدن به ایوان عصر جمعه را ندارد

واقعا
وقتی که تو نیستی
آفتاب هم حوصله ندارد راه بیفتد
بیاید بالای کوه،
اما دیوارها
تا دل ات بخواهد بلندند
سرپا ایستاده اند
کاری به بود و نبود نور ندارند
سایه ندارند

من قرار بود
روی همین واقعا
فقط روی همین واقعا
تاکید کنم
بگویم :
واقعا
وقتی که تو نیستی
خیلی ها از خانه بیرون نمی آیند

واقعا
وقتی که تونیستی
من هم
تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام

واقعا
وقتی که تونیستی
بدیهی ست که تو نیستی
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 1) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا