نوچنوچی کرد: - خوب میپیچونی، نمیخوای بگی مرد زندگیت کیه و کجاست؟ به سر کوچه رسیده بودیم... با سر سلامی به سمیه، پارچه فروش و خیاط محله دادم و دست بالا بردم: - چاکر سمیه خوشگله. با لبخند دستی تکان داد و روسری کرم رنگش را جلوتر کشید؛ نگاهم گذرا به پیشانی بلندش افتاد، پیشانی بلندی که با شیمی...
cherrybook.ir