برهانـ

مدیرکل سایت
پرسنل مدیریت
مدیرکل سایت
Jul 5, 2023
805
اگر یه عده تو زندگی ما نبودن ما هم امروز کسی که هستیم، نبودیم
و تجربیات رابطه با اونها چراغ راه زندگی ماست
افرادی که انتخاب کردیم و فهمیدیم که انتخاب درستی نیستن
افرادی که کنارشون بودیم و فهمیدیم که کنار چه کسی نباید باشیم
افرادی که به ما رابطه ناخوشایند رو نشون دادن تا بعداً بتونیم وارد رابطه خوشایند بشیم با اینکه کنارشون خوشحال نبودیم
اما
باید ازشون ممنون باشیم چون به ما یاد دادن که چه جوری نباید زندگی کنیم
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
گوشاتو بگیر فقط نگام کن تا بشنوی
آدمای تو مغزم دارن جیغ میزنن، میشنوی؟ انگار تو زندانن! دارن میسوزن، آتیش گرفتن... اون حبسشون کرده و داره شکنجشون میکنه! حسش میکنم... داره پیروز میشه... داره به حرفش عمل میکنه! من قدرت اینکه بهش حکمرانی کنمو نداشتم، اونم خودش قدرت و سلطنتو به دست گرفته! من ازش میترسم؛ خیلی میترسم!
اما باید با این ترس روبرو بشم! وگرنه منو نابود میکنه! وگرنه چیزی از من نمیذاره! وگرنه... وگرنه یاقوت ارزشمند وجودمو از دست میدم! به خاطر اون دختر بچه هم که شده باید با تمام خود های درونم دستامونو به هم بدیم و شورش کنیم بر علیه چیزی که داره منو توی خودش حل میکنه...! :))))...!
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
من تناقضی عجیبم!
بی آنکه عاشق باشم عاشقانه مینویسم ...
آرامم ولی عجول ...
گاهی در اعماق وجودم ...
دلم برای آغوش کسی تنگ می شود که هرگز لمسش نکرده ام ...
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
تو تنها کسی هستی ک خودتو داری نباید اذیتش کنی ازت ناراحت و ناامید میشه نکنه تنهات بزاره؟:)
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
خودم جان
خودم رو صدا ميكنم، جواب نميده... نوازشش ميكنم، محل نميده... بهش ميگم خبر نداشتم اينجورى ميشه كه، لب برمیچینه و روشو ميكنه اونور... بهش ميگم شبه نگاه کن ماهو بیا بریم زیرش آواز بخونیم، چشماشو به روم میبنده... بهش میگم بارون مياد تو كه عاشق صدای بارون بودی، لحاف رو ميكشه رو سرش و ميخوابه...!
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
این روز ها بیشترین شکایت را از خودم دارم... دلم میخواهد خودم با خودم قهر کنم... با همان خودی که روز ها و شبها در به در به دنبالش بوده ام...!

دیروز بود... جانان میگفت که چرا عادت نمیکنم؟! میگفت چرا هنوز هم تمام اتفاقات چون روز اول خدشه به جان و روحم می اندازند و من در برابر آنها همان واکنش ها را میدهم... او از عادت کردن میگفت... اما... اما مگر خودش نبود که میگفت به این مرگ تدریجی عادت نکن؟! اصلا مگر مرهمم نبود که میگفت نباید به وضعیتم عادت کنم و باید خودم را نجات دهم؟! من چرا اینچنین پریشانم نمیدانم...!

در به در به دنبال خودم میگردم و در عین حال از خود فراری ام!

شاکی بودنم تنها به این گم شدگی ها و آشفتگی ها برنمیگردد... بلکم بخشی از آن مربوط به قانون شکنی هایم میشود... مربوط به بازیگوشی هایی که به هیچ وجه نمیتوانم جلویش را بگیرم... مرربوط به بی نظمی هایم... با شیطنت قانون را میشکنم و سپس منم با عذاب وجدان آن!!!

خودم جان دیوانگی هم عالمی دارد مگر نه؟!

خب ساعت 7 و 17 دقیقه است... امشب را هم مینویسیم اما نمیدانم چرا اکنون به نوشتن افتادیم؟! انگار که باید خود را رها میکردم...!
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
قرار بود ننویسم... گرچه دیر بهم گفت... اما پر حرفم... نگم نمیمیرم... حداقل هر چی تو ذهنم میادو خالی کنم... بدم میاد از سکوت هام... گم شدم... حس میکنم گمم... پیدا نمیشم... هر چی میگردم نیستم... نمیدونم کیم... چی ام... کجاام... چه کار میکنم... حالم خیلی بده... پر غصه و سوالم... اما انگار که لالم... حس میکنم پشت همه خنده هام غمه...

جانان میگه بالاخره دارم دنبال خودم میگردم... میگ بالاخره مرهمم تونست منو بندازه دنبال خودم... نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت...

گیجم... اصلا میدونی؟

میخوام بفهمم من واقعا شوخی میکنم؟ یا جدیامو در باب طنز میزنم؟! دلبر میگه من اهل شوخی نیستم... اره نیستم... اما پس اون حرفام چیه... خدایا رسما دارم خل میشم...

به خودمم شک کردم... میخوام بدونم کی ام چی ام... گم شدممممم... گممممم... تو چی نمیدونم اما میدونم گمم...!!!

دلم میخواد تمام این سردرگمی هامو بالا بیارم و راحت شم...

اصلا دلم میخواد مغزمو بیرون بکشم و لای در بذارمش بترکه...

به جانان اینو گفتم میگه حالا که داری راه درستو میری میخوای ببندیش؟ خب اخه میدونی؟ سخته... درد داره... خوشم نمیاد... حرف میزنه... اما من نمیفهمم جی میگه... انگار به یه زبون دیگست... من فقط میخوام از دستشون فرار کنم... خیای حرف میزنن... خیلی خیلی‌‌...

نمیدونم... فقط نمیدونم... نه میدونم... میدونم... اما نمیتونم بگم...
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 11) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا