مقدمه:
به نام اشکهایی که برای زیبایی ریخته شدند.
به نام لبخندهایی که موقع گریه زده شدند.
به نام خندههایی که از ته دل نبودند.
به نام قلبی که در کودتای عقل تسلیم منطق شد.
به نام دلی که عاشق شده و پس زده شد.
به نام اویی که عاشق کرد و جا زد.
به نام او، به نام اویی که دگر نیست.
ای که به نام اوی که دگر نیستی آری به نام تو تمام خواهد شد، همه را به نام خود زدی، دگر چیزی باقی نماند، نمیماند و نخواهد ماند.