- Jan 3, 2025
- 40
این را برای «طُ» مینویسم.
در سحرگاه مشوش ذهنم؛ قلبم جسارت به خرج میدهد و تشعشع های احساساتم را به کاغذ دردمند، تقدیم میکند. و کاغذ بدین سان مقدس میپندارد «طُ» قلبم را!
غم نیست اگر کشیده صیصهای خطیر؛
غم نیست اگر کشیده سوط وجع!
عاقبت خواهی گشود؛ دو بال خودرا
رها خواهی ساخت پنجره را!
دامن از آن وطن بر خواهی چید.
رفت.
آری، رها خواهی ساخت؛ خود را در میان خشم و هیاهو!
تقدیم به میم
در سحرگاه مشوش ذهنم؛ قلبم جسارت به خرج میدهد و تشعشع های احساساتم را به کاغذ دردمند، تقدیم میکند. و کاغذ بدین سان مقدس میپندارد «طُ» قلبم را!
غم نیست اگر کشیده صیصهای خطیر؛
غم نیست اگر کشیده سوط وجع!
عاقبت خواهی گشود؛ دو بال خودرا
رها خواهی ساخت پنجره را!
دامن از آن وطن بر خواهی چید.
رفت.
آری، رها خواهی ساخت؛ خود را در میان خشم و هیاهو!
تقدیم به میم
آخرین ویرایش توسط مدیر: