کلاغهایی
سایههایشان را روی چین سفید پرده
بازی میدهند
باران پنجره را میشوید و خیابان قدمهایت را میشمارد
تو از آن سوی پنجره، تصویر ماتی داری
خط لبخندت را خیسی پنجره
پایین میکشد
دستانت در دستان باران
ماه در چاله آب دستانت میدرخشد
کسی در پیچ و تاب نگاهت نیست
حتی من
آنجا نیستم
دستانم روی پنجره نوازشت میکنند
اما آنجا نیستم
تو این را نمیدانی
شاید نباشم اما تماشایت میکنم
هیچ حرفی نمیتوانم بگویم
صندلی مقابلت میزبانم نیست
اگر روزی جای خالیم سردش شد
صدایم کن @رُگآ
@Saba~
تو مثل خوردن بستنی تو یه روز سرد لذت بخشی
تو مثل گوش کردن به آهنگ مورد علاقم لذت بخشی
تو مثل فکر کردن به آرزوهام شیرین و لذت بخشی
تو همین قدر ساده اما بینهایت برام لذت بخش و شیرینی!♡ (چون بنظرم مثل تو قشنگ بود:)
فقط ...
فقط تاریکی می داند
ماه چقدر روشن است
فقط خاک می داند
دستهای آب چقدر مهربان !
معنی دقیق نان را
فقط آدم گرسنه می داند
فقط من میدانم
تو چقدر زیبایی !...