یه دیالوگ خیلی قشنگی تو فیلم چگونه با یک میلیونر ازدواج کنیم هست که مستر بروکمن به شاتزی میگه:
- تو معتقدی که پول خوشبختی میاره؟!
شاتزی جواب میده:
- حداقل مطمئنم ناراحتم نمیکنه!
شاتزی میدونست که پول خوشبختی نمیاره ولی میدونست حداقل ناراحتش نمیکنه.
- چگونه با یک میلیونر ازدواج کنیم؟!
آدمها همه موندنی نیستن، گاهی آدمها میان که بشن درس عبرت، تجربه؛ باعث میشن تو یهخورده بزرگتر شی، دیگه بچه نمونی.
آدمی که میاد و بعد یه مدت میره اون آدمیه که میشه بزرگترین درس زندگیت، گاهی آدمها بهت یاد میدن باید همون سگی بمونی که بودی، گاهی هم یادت میدن که مهربون باشی، مهربونی کردن رو یادت میدن، فقط خودت باید بدونی چی رو میخوایی و چی خواستهاته و چی رو باید دور بندازی... .
گاهی باید اون آدم رو بخوایی و خواستههاش رو تا جایی که میتونی برآورده کنی و احساساتت رو دور بندازی، گاهی هم باید برعکس عمل کنی.
گاهی صبوری کردن، صبر کردن، انتظار کشیدن و منتظر ماندن فقط کلیشهست، انگار زندگی بهکام اون آدم عجوله... .
-
آفرودیت!
من خیلی رندوم خطاب به دوستم که داره از در بیرون میره و در با شتاب کم مونده بهم بخوره:
- جا نمونی کوچولو!
و خنديدن من و بریوان، نیم نگاه ریز و چشم غره رفتن دوستم :
- بخند بابا، غرورت خدشهدار نمیشه.
و باز غش کردن من و بریوان از خنده
چند دقیقه بعد تو ماشین بریوان پلی کردن آهنگ موردعلاقهش و آهنگی که من خوشم نمیاد ازش، چشم غره رفت من چپچپ نگاه کردنش:
- بخند بابا غرورت خدشهدار نمیشه!
و زمین گاز زدن بریوان:
- بخندم که غرور تو و آهنگ موردعلاقهات و خوانندهی موردعلاقهات خدشهدار میشه.
این داستان غرور ترک برداشته شده.
کاش میتوانستم آرزو کنم به یکی همچون خودت دچار شی، همونقدر که من تو رو خواستم، التماست کردم، اینقدر دنبالش بدویی اینقدر غرورت بشکنه؛ همونقدر تو رو نخواد، همونقدر پَسِت بزنه تا من رو بفهمی من چی کشیدم... .