کارگاه آموزش داستان نویسی | تاپیک بحث و گفتگو

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
عمرا!
من ابرو دارم بیخیال

اره اره
۱۲ ساعت طول کشید نوشتنش...

وقتی دیالوگ مینویسم همش حس میکنم دیالوگا زیادی مصنوعی هستن
که اکه واقعا چنین موقعیتی بود همچین مکالمه‌ای صورت نمیگرفت
نمیدونم چطور بگم، حس خوبی از دیالوگام نمیگیرم
یه دلیل دیگه برا اینکه نمره ۱۵ دادم به خودم اینه که من زیادی توصیف میکنم، شاید بگین این خوبه ولی انقدر توصیفاتم زیادی خودمم حوصله‌م‌نمیکشه برا بار دوم بخونمش...
پیوی بگو اسمش بعد لف بده من باید بخونمش

12 ساعت؟ گفتم در حد 10 خطم کافیه ولی در عوض یه چیز عالی تحویل دادی
خوانندت باید بگه این میزان توصیف خوبه یا نه
چرا تصور نمیکنی اون موقعیت یا خودت جاش بذارین
 

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
خب بابت تاخیر شرمنده.
کتاب‌هایی که خوندم:
۱) جوینده
۲) جوینده۲ جانور
۳) مجموعه سقوط مرگبار( یه اثر پسارستاخیزی)
۴) عصیانگر قرن
۵) کابوس افعی
۶)فضانوردان سال ۲۴۱۱
۷) رستاخیز دیمون
۸) راکت وحشت
۹) کمینگاه
۱۰) کهنه سرباز( داستان کوتاه)
۱۱)برهوت هرماس
۱۲) مجموعه همه آنان از خدایان بودند
۱۳) پیانیست بی‌قلب
۱۴) میدگراد
۱۵) یک سیاه میان صد سفید( البته کامل نیست، در حال تایپه)
و...
به قلمم نمره ۱۶ می‌دم، هرچند هنوز به تمرین و تلاش زیادی برای بهتر شدن قلمم نیاز دارم‌.

در مورد آموزشاتتون و تاثیرش برای من تاثیر زیادی داشته به خصوص تو نحوه و چگونگی نوشتن دیالوگ، شخصیت‌پردازی و پیرنگ یک داستان.
همه این کتابا به تازگی خوندی
براوو فور یو
خیلیم عالی
 

Faraz

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun 23, 2024
22
استاد دیالوگ نویسی بنده مورد تایید قرار گرفت تو دفتر کار بذارم.
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
یه تکلیف جالب بهتون میدم
اخرین کتابی که خوندید چی بود و چه موضوعی بود
چه حسی ازش گرفتید؟

و سوال بعدی به قلم خودتون از ۲۰ چند نمره میدید؟



@طنین
@امیراحمد
@ئافڕودیت؛
@Faraz
@Fatemeh
@dark night
@EMMA-
@Rigina
@سراب🦋
آخرین کتابی که خوندم کلکسیونر عطر بود، از نظر من خیلی قشنگ بود و موضوع قشنگی داشت، درمورد یه ارثیه مرموزی بود که به غریبه می‌رسه، گریس هم سعی می‌کنه وارث رو پیدا کنه و در این بین اتفاق‌های خیلی جالبی میفته که خواننده اصلاً دلش نمی‌خواد کتاب رو بذاره... .
به قلم خودم خیلی جدی بخوام نمره بدم ۱۲، در حد نمره قبولی، توصیف آوا و صدا و این‌ها چری بوک‌های من به شدت کم و اصلاً واضح بگم توش توصیف دیده نمی‌شه و قشنگی یه رمان به توصیف‌های آوا و صدا و این‌هاست... .
کلی بخوام بگم بنده فقط تو ایده خوبم، نمی‌تونم قشنگ ایده رو به تصویر بکشم و بنویسمش و این ضعف‌ها باعث میشه رمان قلم سطحی داشته باشه و ایده جالب به نظر نرسه... .

و در نهایت خسته نباشید، تا قبل شب سعی می‌کنم تمرین دیروز رو بفرستم، بابت تأخیر هم متأسفم... .
 

آفرودیت؛

مدیر بازنشسته ویرایش
کاربر VIP
نویسنده رسمی
Aug 1, 2023
393
یه تکلیف جالب بهتون میدم
اخرین کتابی که خوندید چی بود و چه موضوعی بود
چه حسی ازش گرفتید؟

و سوال بعدی به قلم خودتون از ۲۰ چند نمره میدید؟
آخرین کتابی که خوندم یه کتاب رمان بود!
اسمش‌ بازی‌های میراث بود، کتابی بود که با توصیف‌های قوی و خوب خواننده‌ی کتاب راحت میتونه با قوه‌ی تخیلی اون رو تصور کنه، از نظر توصیف آوا، مکان، شخصیت به این موضوع خوب پرداخته شده بود، اما یه‌سری از قسمت‌های کتاب به دلیل ترجمه‌ی آن یکم ضعیف شده بود، که البته زیاد به چشم نمیومد.

چه سوال سختی حقیقتاً ۱۲ میدم به قلمم!
شاید هم ۱۰، اون‌قدر قلمم حرفه‌ای نیست نمره‌ی بالا بدم.
اون ۱۰،۱۲ نمره هم به‌دلیل اینکه اسم‌های زیبا برای شخصیت‌هام و رمانم انتخاب میکنم و یکم تو توصیف کردن مکان و آوا و شخصیت خوب هستم!

خسته نباشید، تکلیف دیالوگ‌نویسی هم تا عصر سعی میکنم تحویل بدم!
 

امیراحمد

نویسنده رسمی انجمن
کتابخوان
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Dec 8, 2023
371
تکلیف سوم: نوشتن پیرنگ بر‌ای ایده مورد نظر
**********************************************
۱) شخصیت اصلی در حین بی‌هوشی و خواب و بیداری نا‌خودآگاه وارد روستای نابود و متروکه‌ای می‌شود.
۲) پس از به هوش آمدن توسط تعدادی گرگ درنده و وحشی مورد حمله قرار می‌گیرد.
۳) پیش از آن که توسط آن‌ها کشته شود یک مرد روستایی او را از مرگ نجات می‌دهد.
۴) شخصیت اصلی پس از چند روز در خانه شخصی که او را نجات داده بود به هوش می‌آید.
۵) شخصیت اصلی که نام و هویتش را فراموش کرده است کمی شوکه می‌شود و مکالمه‌ای میان او و مرد روستایی شکل می‌گیرد‌.
۶) مرد روستایی در ازای انجام کار‌ها و ماموریت مهمی از شخصیت اصلی می‌خواهد تا برای یافتن هویتش به سمت شهری بزرگ برود و از کتابخانه مخفی آن برای پی بردن به گذشته‌اش استفاده کند.
۷) شخصیت اصلی در میانه راه با تعدادی بازمانده و کسانی که از شهر و دیار خود تبعید یا اخراج شده‌اند مواجه و در رسیدن به مقصد مورد نظر با آن‌ها همراه می‌شود.
۸) در میانه راه از غار بزرگی عبور و با خطرات گوناگونی درگیر می‌شود.
۹) در حین خواب و استراحت خاطراتی از اتفاقات گذشته را می‌بیند.
۱۰) پس از مدتی وارد شهر بندری کوچکی می‌شود.
۱۱) تعدادی مزدور برای کشتن او اجیر می‌‌شوند اما در درگیری با او و همراهانش کشته می‌شوند.
۱۲) برادر یکی از مزدوران کشته شده از درگیری جان سالم به در برده و به قصد انتقام به تعقیب شخصیت اصلی و همراهانش می‌پردازد.
۱۳) شخصیت اصلی و همراهانش با کشتی کوچکی به طرف مقصد مورد نظرشان حرکت می‌کنند.
۱۴) در میانه راه کشتی مورد حمله دزد‌های دریایی قرار می‌گیرد، میان طوفان گیر می‌کند و پس از آن نیز از بین می‌رود.
۱۵) شخصیت اصلی پس از به هوش آمدن در ساحل جزیره‌ای توسط عده‌ای مرزبان مورد حمله قرار می‌گیرد و با کشتن تعدادی از آن‌ها دست به فرار می‌زند.
۱۶) پس از چند روز گشت و گذار با تعدادی از همراهانش که توسط مرزبان‌ها اسیر شده‌اند مواجه می‌شود و در تعقیب آن‌ها به دژ بزرگی می‌رسد.
۱۷) شخصیت اصلی با نقشه‌ای وارد دژ می‌شود و با زحمت زیادی همراهانش را آزاد می‌کند.
۱۸) در حین درگیری با مرز‌بان‌ها و نگهبانان، دژ مورد حمله تعدادی اژدها و هیولا قرار می‌گیرد.
۱۹) شخصیت اصلی با کمک همراهانش دژ را ترک می‌کند و به قصد رسیدن به مقصد مورد نظر وارد جنگل بزرگی می‌شود.
۲۰) در حین استراحت و خواب خاطراتی از گذشته‌اش می‌بیند.
۲۱) پس از بیداری مورد حمله تعدادی غارتگر قرار می‌گیرد و همراه با همراهانش در حین فرار وارد قلعه متروکه‌ای می‌شود.
۲۲) در داخل تالار‌های قلعه مورد حمله تعدادی روح، عنکبوت و هیولا قرار می‌گیرد و با موجود عجیبی که خودش را خدمت‌گذار خدایان می‌داند مواجه می‌شود.
۲۳) شخصیت اصلی با زحمت زیادی همراه با همراهانش از طریق راه مخفی از قلعه متروکه خارج می‌شود و به مسیر ادامه می‌دهد.
۲۴) سر‌انجام پس از چند ماه گشت و گذار در داخل جنگل از آن خارج می‌شود و به شهر مورد نظر می‌رسد.
۲۵) شخصیت اصلی با کمک یکی از همراهانش با تغییر چهره و هویت خود وارد شهر می‌شود و داخل خانه مخفی با کمک رئیس نگهبانان دربار از طریق راه مخفی قصر وارد کتابخانه می‌گردد و به قصد آگاهی از هویتش کتاب مخصوصی را می‌خواند.
۲۶) در حین این کار خاطره‌ای از گذشته‌اش را می‌بیند و به بخشی از هویتش پی می‌برد.
۲۷) پس از دیدن خاطره از شدت سردرد بی‌هوش می‌شود.
۲۷/۱) در حین خواب و بی‌هوشی پرنده‌ اژدها‌مانند عظیمی را می‌بیند که با نگرانی در حال حرکت کردن به سمت شهریست که وارد آن شده است.
۲۸) پس از به هوش آمدن توسط حاکم شهر که یک زن و فرمانده نظامی است به قصر فراخوانده می‌شود.
۲۹) حاکم شهر به محض ورود شخصیت اصلی به تالار قصر سعی می‌کند تا با زهر شخصیت اصلی را مسموم کند اما پس از ناکامی در این کار نگهبانان و افراد و مزدورانش را به جان شخصیت اصلی می‌اندازد.
۳۰) شخصیت اصلی پس از کشتن نگهبانان، درگیری با مزدوران و افراد خاص و خدمت‌گذار، با خود حاکم شهر درگیر می‌شود.
۳۱) حاکم شهر سوار بر اژدهای عظیمی به جان شخصیت اصلی می‌افتد.
۳۲) شخصیت اصلی پس از درگیری شدیدی اژدها را سرنگون می‌کند و حاکم شهر را برای حفظ جانش به ناچار می‌کشد.
۳۳) شخصیت اصلی پس از این اتفاقات پی‌ می‌برد که حاکم شهر در حقیقت خواهر بزرگ‌تر او و کسی بوده که در خاطره گذشته او را به هیولا تبدیل کرده است.
۳۳/۱) حاکم شهر پیش از آن که کشته شود حقایقی را راجب همراهان شخصیت اصلی برملا می‌کند( این‌که آمدن و ورود شخصیت اصلی به شهر از قبل یک نقشه بوده و اغلب همراهانش در فریب دادن شخصیت اصلی نقش داشته‌اند)
۳۴) شخصیت اصلی خشمگینانه با بدنی زخمی و ضعیف و حال و وضع بدی به زحمت خودش را از شهر خارج می‌کند و بیرون از شهر در نزدیکی جنگل با یکی از همراهانش که او را تشویق و ترغیب به ورود به داخل شهر کرده بود مواجه می‌شود.
۳۵) مکالمه‌ای طولانی میان شخصیت اصلی و همراهش( به اصطلاح یاری‌دهنده‌اش) شکل می‌گیرد.
۳۶) همراهش که نامش امیلی است پس از کش مکش، درگیری و مکالمه کوتاهی از دست شخصیت اصلی به خاطر ملامت شدنش عصبانی می‌شود و خشمگینانه هویت واقعی‌اش را برملا می‌کند.( این‌که حاکم شهر بدلی از خود او بوده، خواهر بزرگ‌تر شخصیت اصلی است و در حقیقت عامل اصلی تمام بلا‌هایی است که سر شخصیت اصلی آمده.)
۳۷) امیلی تعدادی هیولای عجیب که خدمت‌گذار او هستند را احضار می‌کند و با آن‌ها به قصد کشتن شخصیت اصلی به او با نا‌سزاگویی حمله‌ور می‌شود.
۳۸) شخصیت اصلی به خاطر ضعف شدید بدنش در مقابل حملات و ضربه‌های مرگبار مخالفش چندان مقاومتی نمی‌کند و نیمه‌جان به گوشه‌ای می‌افتد.
۳۹) امیلی شخصیت اصلی را به زور به داخل جنگل می‌برد تا او را همان‌جا بسوزاند و زیر خاک دفن کند( کاری که دفعه پیش انجام داد را با روش کامل‌تری تکرار کند)
۴۰)شخصیت اصلی تلاش می‌کند مقاومت کند و برای رهایی از او دست و پا می‌زند اما تلاش‌هایش به جایی نمی‌رسد.
۴۱) در آخرین لحظه و پیش از آن که توسط امیلی به داخل چاه یا قبری که برای او کنده شده است بیافتد توسط پرنده‌ اژدها‌مانند بزرگی که در خواب دیده بود نجات داده می‌شود.
۴۲) امیلی و هیولا‌های مطیع او به همراه چند تن از همراهان شخصیت اصلی که دست به خیانت زده‌ بودند توسط پرنده اژدها‌مانند که خدمت‌گذار شخصیت اصلی است همگی زخمی یا کشته می‌شوند.
۴۳) پس از پایان درگیری مکالمه کوتاهی میان شخصیت اصلی و امیلی شکل می‌گیرد.
۴۴) امیلی پیش از مرگ هشدار می‌دهد که چیزی تمام نشده و به موقعش برای گرفتن انتقام به سراغ شخصیت اصلی می‌آید.
۴۵) شخصیت اصلی با تمام شدن مکالمه با ضربات تبر خشمگینانه امیلی را می‌کشد، او را به داخل گودال یا قبری که امیلی برایش کنده بود می‌اندازد و همان‌جا دفنش می‌کند.
۴۶) پرنده اژدها‌مانند خودش را به شخصیت اصلی معرفی می‌کند.
۴۷) شخصیت اصلی پس از پایان ماجرا بی‌هدف و خشمگینانه بقیه همراهانش را که نقشی در خیانت یا فریب به او نداشته‌اند رها می‌کند و مسیر نا‌مشخصی را در هوایی بارانی و تاریک در پیش می‌گیرد.
۴۸) پس از مدتی از بالای تپه‌ای دژ بزرگ و متروکه‌ای را می‌بیند و با مشاهده دژ و اژدهای سه شاخ بزرگی که در بالای آن مشغول پرواز کردن است به یاد خواب عجیبی که در حین استراحت دید می‌افتد و تصمیم می‌گیرد برای آگاهی از بقیه هویتش به سمت دژ متروکه و جنگ‌زده حرکت کند.
۴۹) با پایین رفتنش از تپه و حرکت به طرف دژ داستان فصل اول به پایان می‌رسد.
 

امیراحمد

نویسنده رسمی انجمن
کتابخوان
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Dec 8, 2023
371
تکلیف سوم: نوشتن پیرنگ بر‌ای ایده مورد نظر
**********************************************
۱) شخصیت اصلی در حین بی‌هوشی و خواب و بیداری نا‌خودآگاه وارد روستای نابود و متروکه‌ای می‌شود.
۲) پس از به هوش آمدن توسط تعدادی گرگ درنده و وحشی مورد حمله قرار می‌گیرد.
۳) پیش از آن که توسط آن‌ها کشته شود یک مرد روستایی او را از مرگ نجات می‌دهد.
۴) شخصیت اصلی پس از چند روز در خانه شخصی که او را نجات داده بود به هوش می‌آید.
۵) شخصیت اصلی که نام و هویتش را فراموش کرده است کمی شوکه می‌شود و مکالمه‌ای میان او و مرد روستایی شکل می‌گیرد‌.
۶) مرد روستایی در ازای انجام کار‌ها و ماموریت مهمی از شخصیت اصلی می‌خواهد تا برای یافتن هویتش به سمت شهری بزرگ برود و از کتابخانه مخفی آن برای پی بردن به گذشته‌اش استفاده کند.
۷) شخصیت اصلی در میانه راه با تعدادی بازمانده و کسانی که از شهر و دیار خود تبعید یا اخراج شده‌اند مواجه و در رسیدن به مقصد مورد نظر با آن‌ها همراه می‌شود.
۸) در میانه راه از غار بزرگی عبور و با خطرات گوناگونی درگیر می‌شود.
۹) در حین خواب و استراحت خاطراتی از اتفاقات گذشته را می‌بیند.
۱۰) پس از مدتی وارد شهر بندری کوچکی می‌شود.
۱۱) تعدادی مزدور برای کشتن او اجیر می‌‌شوند اما در درگیری با او و همراهانش کشته می‌شوند.
۱۲) برادر یکی از مزدوران کشته شده از درگیری جان سالم به در برده و به قصد انتقام به تعقیب شخصیت اصلی و همراهانش می‌پردازد.
۱۳) شخصیت اصلی و همراهانش با کشتی کوچکی به طرف مقصد مورد نظرشان حرکت می‌کنند.
۱۴) در میانه راه کشتی مورد حمله دزد‌های دریایی قرار می‌گیرد، میان طوفان گیر می‌کند و پس از آن نیز از بین می‌رود.
۱۵) شخصیت اصلی پس از به هوش آمدن در ساحل جزیره‌ای توسط عده‌ای مرزبان مورد حمله قرار می‌گیرد و با کشتن تعدادی از آن‌ها دست به فرار می‌زند.
۱۶) پس از چند روز گشت و گذار با تعدادی از همراهانش که توسط مرزبان‌ها اسیر شده‌اند مواجه می‌شود و در تعقیب آن‌ها به دژ بزرگی می‌رسد.
۱۷) شخصیت اصلی با نقشه‌ای وارد دژ می‌شود و با زحمت زیادی همراهانش را آزاد می‌کند.
۱۸) در حین درگیری با مرز‌بان‌ها و نگهبانان، دژ مورد حمله تعدادی اژدها و هیولا قرار می‌گیرد.
۱۹) شخصیت اصلی با کمک همراهانش دژ را ترک می‌کند و به قصد رسیدن به مقصد مورد نظر وارد جنگل بزرگی می‌شود.
۲۰) در حین استراحت و خواب خاطراتی از گذشته‌اش می‌بیند.
۲۱) پس از بیداری مورد حمله تعدادی غارتگر قرار می‌گیرد و همراه با همراهانش در حین فرار وارد قلعه متروکه‌ای می‌شود.
۲۲) در داخل تالار‌های قلعه مورد حمله تعدادی روح، عنکبوت و هیولا قرار می‌گیرد و با موجود عجیبی که خودش را خدمت‌گذار خدایان می‌داند مواجه می‌شود.
۲۳) شخصیت اصلی با زحمت زیادی همراه با همراهانش از طریق راه مخفی از قلعه متروکه خارج می‌شود و به مسیر ادامه می‌دهد.
۲۴) سر‌انجام پس از چند ماه گشت و گذار در داخل جنگل از آن خارج می‌شود و به شهر مورد نظر می‌رسد.
۲۵) شخصیت اصلی با کمک یکی از همراهانش با تغییر چهره و هویت خود وارد شهر می‌شود و داخل خانه مخفی با کمک رئیس نگهبانان دربار از طریق راه مخفی قصر وارد کتابخانه می‌گردد و به قصد آگاهی از هویتش کتاب مخصوصی را می‌خواند.
۲۶) در حین این کار خاطره‌ای از گذشته‌اش را می‌بیند و به بخشی از هویتش پی می‌برد.
۲۷) پس از دیدن خاطره از شدت سردرد بی‌هوش می‌شود.
۲۷/۱) در حین خواب و بی‌هوشی پرنده‌ اژدها‌مانند عظیمی را می‌بیند که با نگرانی در حال حرکت کردن به سمت شهریست که وارد آن شده است.
۲۸) پس از به هوش آمدن توسط حاکم شهر که یک زن و فرمانده نظامی است به قصر فراخوانده می‌شود.
۲۹) حاکم شهر به محض ورود شخصیت اصلی به تالار قصر سعی می‌کند تا با زهر شخصیت اصلی را مسموم کند اما پس از ناکامی در این کار نگهبانان و افراد و مزدورانش را به جان شخصیت اصلی می‌اندازد.
۳۰) شخصیت اصلی پس از کشتن نگهبانان، درگیری با مزدوران و افراد خاص و خدمت‌گذار، با خود حاکم شهر درگیر می‌شود.
۳۱) حاکم شهر سوار بر اژدهای عظیمی به جان شخصیت اصلی می‌افتد.
۳۲) شخصیت اصلی پس از درگیری شدیدی اژدها را سرنگون می‌کند و حاکم شهر را برای حفظ جانش به ناچار می‌کشد.
۳۳) شخصیت اصلی پس از این اتفاقات پی‌ می‌برد که حاکم شهر در حقیقت خواهر بزرگ‌تر او و کسی بوده که در خاطره گذشته او را به هیولا تبدیل کرده است.
۳۳/۱) حاکم شهر پیش از آن که کشته شود حقایقی را راجب همراهان شخصیت اصلی برملا می‌کند( این‌که آمدن و ورود شخصیت اصلی به شهر از قبل یک نقشه بوده و اغلب همراهانش در فریب دادن شخصیت اصلی نقش داشته‌اند)
۳۴) شخصیت اصلی خشمگینانه با بدنی زخمی و ضعیف و حال و وضع بدی به زحمت خودش را از شهر خارج می‌کند و بیرون از شهر در نزدیکی جنگل با یکی از همراهانش که او را تشویق و ترغیب به ورود به داخل شهر کرده بود مواجه می‌شود.
۳۵) مکالمه‌ای طولانی میان شخصیت اصلی و همراهش( به اصطلاح یاری‌دهنده‌اش) شکل می‌گیرد.
۳۶) همراهش که نامش امیلی است پس از کش مکش، درگیری و مکالمه کوتاهی از دست شخصیت اصلی به خاطر ملامت شدنش عصبانی می‌شود و خشمگینانه هویت واقعی‌اش را برملا می‌کند.( این‌که حاکم شهر بدلی از خود او بوده، خواهر بزرگ‌تر شخصیت اصلی است و در حقیقت عامل اصلی تمام بلا‌هایی است که سر شخصیت اصلی آمده.)
۳۷) امیلی تعدادی هیولای عجیب که خدمت‌گذار او هستند را احضار می‌کند و با آن‌ها به قصد کشتن شخصیت اصلی به او با نا‌سزاگویی حمله‌ور می‌شود.
۳۸) شخصیت اصلی به خاطر ضعف شدید بدنش در مقابل حملات و ضربه‌های مرگبار مخالفش چندان مقاومتی نمی‌کند و نیمه‌جان به گوشه‌ای می‌افتد.
۳۹) امیلی شخصیت اصلی را به زور به داخل جنگل می‌برد تا او را همان‌جا بسوزاند و زیر خاک دفن کند( کاری که دفعه پیش انجام داد را با روش کامل‌تری تکرار کند)
۴۰)شخصیت اصلی تلاش می‌کند مقاومت کند و برای رهایی از او دست و پا می‌زند اما تلاش‌هایش به جایی نمی‌رسد.
۴۱) در آخرین لحظه و پیش از آن که توسط امیلی به داخل چاه یا قبری که برای او کنده شده است بیافتد توسط پرنده‌ اژدها‌مانند بزرگی که در خواب دیده بود نجات داده می‌شود.
۴۲) امیلی و هیولا‌های مطیع او به همراه چند تن از همراهان شخصیت اصلی که دست به خیانت زده‌ بودند توسط پرنده اژدها‌مانند که خدمت‌گذار شخصیت اصلی است همگی زخمی یا کشته می‌شوند.
۴۳) پس از پایان درگیری مکالمه کوتاهی میان شخصیت اصلی و امیلی شکل می‌گیرد.
۴۴) امیلی پیش از مرگ هشدار می‌دهد که چیزی تمام نشده و به موقعش برای گرفتن انتقام به سراغ شخصیت اصلی می‌آید.
۴۵) شخصیت اصلی با تمام شدن مکالمه با ضربات تبر خشمگینانه امیلی را می‌کشد، او را به داخل گودال یا قبری که امیلی برایش کنده بود می‌اندازد و همان‌جا دفنش می‌کند.
۴۶) پرنده اژدها‌مانند خودش را به شخصیت اصلی معرفی می‌کند.
۴۷) شخصیت اصلی پس از پایان ماجرا بی‌هدف و خشمگینانه بقیه همراهانش را که نقشی در خیانت یا فریب به او نداشته‌اند رها می‌کند و مسیر نا‌مشخصی را در هوایی بارانی و تاریک در پیش می‌گیرد.
۴۸) پس از مدتی از بالای تپه‌ای دژ بزرگ و متروکه‌ای را می‌بیند و با مشاهده دژ و اژدهای سه شاخ بزرگی که در بالای آن مشغول پرواز کردن است به یاد خواب عجیبی که در حین استراحت دید می‌افتد و تصمیم می‌گیرد برای آگاهی از بقیه هویتش به سمت دژ متروکه و جنگ‌زده حرکت کند.
۴۹) با پایین رفتنش از تپه و حرکت به طرف دژ داستان فصل اول به پایان می‌رسد.
در مورد نام رمان هم برای این داستان نام آوای عصیانگر را انتخاب کردم. یه جورایی به بدنه داستان هم میاد.
البته اگه کلیشه‌ای یا مناسب نیست بهم بگید تا نام دیگه‌ای را براش انتخاب کنم.
 

dark night

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
Jul 2, 2024
25
میگم
من هرچی فکر میکنم نمیفهمم برا تکلیف دوم باید چیکار کنم!
یکی به من توضیح میده؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا