گنجینه چیستا یثربی

[مستر کیان]

خوش به حال تو که خوابیده ای مثل کودکی تازه نفس

و اشک های مرا نمی بینی …

خوش به حال همه ، حتی من ،

که عشق تو را به خاک می برم …

 

[مستر کیان]

خوش به حال آفتاب که سوختن نمی داند …

خوش به حال آفتاب که عاشق نیست …

 

[مستر کیان]

نگاه کن

اینک آفتاب ، از پنجره سر می کشد

و دستانش را پنهانی بر گیسوانم نوازش می دهد.

پنهان نمی کنم … تو را دوست دارم

 

[مستر کیان]

شب غزل چشمان تو را تمام کرد

من دیگر از چه بسرایم ؟

 

[برهانـ]

شاید از یاد هم رفته باشیم
اما بهار؛
ناجوانمردانه؛
همه‌ی گذشته را زنده می‌کند...
میدانی انسان با چه می‌میرد؟
با خاطرات...

 

[برهانـ]

شنبه به یادت شروع شد
یکشنبه ؛ دوستت دارم
دوشنبه ؛ دو بار دوستت دارم
سه شنبه ؛ سه بار، زیر لب
چهارشنبه ؛ چهار، با فریاد
پنج شنبه ؛ پنج هزاره، تا بهشت...
جمعه ؛ تمام عشقهای جهان مال تو
کاش هفته بیشتر بود عزیزم
کاش عددها را تا بی نهایت میشمردم ؛
و میگفتم :
دوستت دارم...
دوستت دارم...

 

[برهانـ]

می ترسم نتوانم بگویم...
تمام کلماتِ جهان را به آب می ریزم
مثل مادر موسی...
خدا کلمه ی دوستت دارم را نجات می دهد
مثل موسی...
و به مادرش بر می گرداند
مثل تو...

 

[دلارام]

وقتی که عیدی ما ؛

یک " دوستت دارم " بود ؛

و بین دستهای من و تو ؛

یک خجالت ؛ فقط فاصله بود ؛

بخدا ؛ شعرم بودی ؛

بخدا ؛ وطنت بودم...

وطنت.... و تنم.... .

بخدا عاشقت بودم ؛

بخدا....


((چیستا یثربی))

 

[دلارام]

عشق مثل تصادف است !

اولش داغی ؛ نمیفهمی ؛

و بعد درد و اندوه....

و آخر سر ؛

به زخمش عادت میکنی ؛

نباشد ؛ انگار چیزی کم داری ...


((چیستا یثربی))

 

[دلارام]

عشق را مثل آدامس کوچکی به آسمان چسبانده ای!

میگویی این ماه است؟

شرم بر من ؛

شرم برتو ؛

شرم بر شهری که شبش چنین زشت باشد


((چیستا یثربی))