- Jan 23, 2023
- 598
" داستان کوتاه یادگار سپید "
نویسنده: نسترن ماکانی (@Arsi.om )
ژانر انتخابی: تراژدی، اجتماعی
منتقد: @K I A N
خلاصه:
اشک هایم برای او می ریزد، او که گذر زمان را خوش می دانست غافل از آنچه زمانه در دفتر سرنوشتش نگاشته بود. آن روزها کجا و حال کجا؟ اکنون که تنها دانه های بلورین یادآور عمر زودگذر و خاطرات مطلوبش می شوند. شاید که همان دانه های به ظاهر کم ارزش، بتوانند برای ثانیه ای تبسمی بر چهره ی فرسوده اش بیاورند. چه کسی گفته مردها گریه نمی کنند؟ گاهی باید گریست برای خوشی هایی که گذشت و حال تنها با یاد آن ها باید جان داد و رفت...
آخرین ویرایش: