تــــو می دانــی بهانه چیست؟!
بهــانه…
همان است که شب ها خواب از چشم من می دزدد
بهــانه…
همان است که روزها میـان انبـوهی از آدم ها،
چشمانم را پـــی تو می گرداند
بهــــانه…
همان صبری است که به لبانم سکـــوت می دهد
تا گلایه ای نکنم از “نبـودنت”..
دلـم
بهــانه ی “تـــو” را دارد..!
تــــو می دانــی بهانه چیست؟!
بهــانه…
همان است که شب ها خواب از چشم من می دزدد
بهــانه…
همان است که روزها میـان انبـوهی از آدم ها،
چشمانم را پـــی تو می گرداند
بهــــانه…
همان صبری است که به لبانم سکـــوت می دهد
تا گلایه ای نکنم از “نبـودنت”..
دلـم
بهــانه ی “تـــو” را دارد..!
همه شادی و عشرت باشد ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید ز کس آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس از کفر و ایمان بیدلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
مشو پنهان از آن عاشق که پیوست
همه پیدا و پنهانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید
ل بیچاره تا جانش تو باشی
عراقی طالب درد است دایم
به بوی آنکه درمانش تو باشی