همگانی ' مشاعره با اشعار شاعران '

[رُگآ]

مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
( کیف کن با اسمم:/)

در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند
من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

 

[مژگان چکنه]

در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند
من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

 

[رُگآ]

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

دردِ عشقی کشیده‌ام که مَپُرس
زهرِ هجری چشیده‌ام که مَپُرس

 

[HADIS]

دردِ عشقی کشیده‌ام که مَپُرس
زهرِ هجری چشیده‌ام که مَپُرس

سهل باشد به ترک جان گفتن
ترک جانان نمی‌توان گفتن..

 

[رُگآ]

سهل باشد به ترک جان گفتن
ترک جانان نمی‌توان گفتن..

غم در دل تنگِ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غمِ دل بتوان گفت

 

[HADIS]

غم در دل تنگِ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غمِ دل بتوان گفت

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

 

[رُگآ]

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

 

[HADIS]

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

نوش کن جام شراب یک منی
تا بدان بیخ غم از دل برکنی

 

[مژگان چکنه]

نوش کن جام شراب یک منی
تا بدان بیخ غم از دل برکنی

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

 

[HADIS]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

تو همان جرعه‌ی آبی که نشد وقت سحر
لب به آن زنم و زود اذان را گفتند