همگانی ' مشاعره با اشعار شاعران '

[HADIS]

باز ت ؟

با من می رفتی
تو در من می خواندی
تو از میان نارونها گنجشکهای عاشق را
به صبح پنجره دعوت می کردی

یک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت به میخانه نشستم

 

[برهانـ]

یک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت به میخانه نشستم

معشوق من
انسان ساده‌ئیست
انسان ساده‌ئی که من او را
در سرزمین شوم عجایب
چون آخرین نشانه یک مذهب شگفت

 

[HADIS]

معشوق من
انسان ساده‌ئیست
انسان ساده‌ئی که من او را
در سرزمین شوم عجایب
چون آخرین نشانه یک مذهب شگفت

‏تویی بهانه ی این چشمها که می‌گریند
‏بیا که صاف شود این هوای بارانی!

 

[برهانـ]

‏تویی بهانه ی این چشمها که می‌گریند
‏بیا که صاف شود این هوای بارانی!

یک پنجره برای من کافیست
یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت
اکنون نهال گردو
آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگ های جوانش
معنی کند

 

[HADIS]

یک پنجره برای من کافیست
یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت
اکنون نهال گردو
آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگ های جوانش
معنی کند

در دیده‌ی من جمله خیالند و تو نقشی
بر خاطر من جمله فراموش و تو یادی

 

[رجینا]

در دیده‌ی من جمله خیالند و تو نقشی
بر خاطر من جمله فراموش و تو یادی

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

 

[مژگان چکنه]

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست

او را نه بدایت نه نهایت پیداست

 

[رجینا]

در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست

او را نه بدایت نه نهایت پیداست

تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین

همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

 

[مژگان چکنه]

تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین

همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

یک قطره که با موج کسی پا نشدم
گم بودمو هیچ وقت پیدا نشدم

 

[رجینا]

منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن