HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
قفل ماشینش را زد و با آن‌همه کمردرد و پادرد از پله‌ها به طبقه نُه رفت، در دل به درگاه مسیح دعا کرد که چه خوب است طبقه‌ٔ ده نیست و لازم نیست بیست پله دیگر را بالا برود تا به طبقه ده برسد:
- اصلاً به جهنم پنت‌هاوس می‌خوام چی‌کار؟!
شاید به امید این‌که آخرین طبقه نبود هر روز این همه پله را بالا-پایین می‌رفت.
اخلاق عجیبی داشت، ظاهر مرتب و خوبی داشت؛ های‌کپی‌هایش او را برعکس مادیاتش نشان می‌داد، حتی برعکس اخلاقیاتش، باوجود این‌که از پنت‌هاوس خیلی خوشش می‌آمد ولی به گونه‌ای خودش را راضی می‌کرد. شاید؛ به زبان ساده این گونه باشد که الا بعضی وقت‌ها می‌تواند قید همه‌چی را بزند، البته حق دارد؛ بعضی چیزها و آدم‌ها باعث می‌شوند که قید همه‌چیز را بزنی، حتی قید چیزهایی که ازش خوشت می‌آید!
دستش را روی دستگیره سرد گذاشت و کلیدش را از جیب کت یاسی رنگش بیرون آورد و در در چرخاند، تق‌های باز شدن قفل، چرخیدن کلید در قفل برایش کمی رومخ به نظر رسید ولی واکنش خاصّی از خودش به‌روز نداد، کلید را از قفل بیرون آورد و دستگیر را فشار داد و دوبار محکم خودش را به در کوبید که باز شود، صدای برخورد شانه‌اش به در کمی در آپارتمان ترسناک به نظر رسید ولی الا ترسی از چیزی نداشت، در با صدای قیژ گوش‌خراشی باز شد، وارد واحدش شد، در سنگینی کرد و با صدای بدی بسته شد. زیپ نیم‌بوت‌هایش را باز کرد، نیم‌بوت‌های سفیدش را بی‌حوصله از پایش درآورد، متوجه چین خوردگی گلیم فرش کوچک کثیف در نشد همین که قدمی به جلو برداشت پایش در چین گیر کرد و افتاد، زیرلبی غر زد:
- من چرا امروز شانس ندارم؟
***
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
با ضربه‌های تند در از جایش بلند شد، موهایش را جمع کرد و بالای سرش گوجه‌ای بست؛ روی مبل به صورت نشسته درآمد که صدای قیژ در گوش الا را اذیت کرد ولی توجه زیادی به آن نکرد، صدای کارول در نشیمن پیچید:
- اِلا؟ جیمز گفت که یه سر به کمپانی بزن.
الا دستی به چشم‌هایش کشید و با سر انگشت‌های باریکش ابروانش را به بالا فشار داد و گفت:
- چیز خاصّی قراره بگه؟
کارول خودش را روی مبل پرت کرد و مجله روی میز را برداشت و ورق زد، با بی‌خیالی گفت:
- نمی‌دونم دیگه الا، زنگ بزن بهش... .
صدای ورق‌های روغنی مجله با اعصاب الا بازی می‌کرد، ابروان الا از سر اعصاب ضعیفش کمی درهم رفت، تحمل صداهای پی‌درپی و رومخ مجله را نداشت کارول هم‌چنان مجله را ورق می‌زد و بیشتر با اعصاب الا بازی می‌کرد، قبل این‌که اعصابش بیشتر از این بهم بریزد دست کارول را گرفت که مانع ورق زدن کارول شد، کارول مجله را روی میز پرت کرد که صدای معترض الا به گوش رسید:
- کارول! صد دفعه بهت گفتم با وسایل توی خونه با ملایمت رفتار کن... .
کارول ادعایش را در آورد:
- با ملایمت رفتار کن، چشم با ملایمت رفتار می‌کنم.
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
مجله را دوبار برداشت و آرام روی میز گذاشت و با حالت مسخره‌ای مجله را نوازش کرد زیرلبی تکرار کرد:
- ملایمت، ملایمت... صد درصد ملایمت!
الا دمپایی بامزه پلاستیکی صورتی‌اش را از پایش درآورد و به سمت کارول پرت کرد که صدای قهقهه زیبای کارول در نشیمن پیچید:
- از قیافه درازت خجالت نمی‌کشی از اون چهار سال اختلاف سنی‌مون خجالت بکش!
الا هشت سالش بود که با کارول تازه انتقال یافته بهزیستی دوست شده بود، کارول دختر شیرین زبون و ملوسی بود، کارول برای الا فرق داشت. عجیب بود برای الایی که با کسی دوست نمیشد ولی با کارول دوست شد، شاید کارول فرق داشت به همین خاطر بود که الا به خودش قول داده بود تا وقتی که بتواند از او مراقبت می‌کند.
بعد از فارغ شدنش از بهزیستی الا کارول را به سرپرستی قبول کرد و تقریباً سه-چهار سالی میشد که با کارول در این واحد زندگی می‌کرد، امسال نیز کارول با الا در کمپانی مشغول به کار شد، کارول به نسبت الا کمی فرز بود، دختر باهوشی بود، هم به کارهای کمپانی می‌رسید هم به مدرسه‌اش، امسال سال آخرش بود! اگر هزینه‌های کلاس دانشگاه برایش جور شود دانشگاه را نیز می‌رود، همه چیز به درآمدش بستگی دارد، دختر باهوشی‌ست و به درس علاقه دارد، حیف است اگر به دانشگاه نرود.
***
- فسخ قرارداد؟ چی میگی جیمز.
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
این همه بی‌خیالی جیمز، با روان الا بازی می‌کرد:
- من هیچ کارم الا، تو داری تو یه کمپانی قانون شکنی می‌کنی... .
الا عقب نشینی کرد و گفت:
- جیمز! من تا پام رو تو خونه نذاشتم ماسکم رو برنداشتم، باهاش حرف بزن، من از کار بیکار میشم اگه فسخ بشه... .
جیمز با همان لحنش در شلوغی زیاد گفت:
- تازه یادتم که نرفته فسخ قرارداد چه از طریق کمپانی چه از طرف خود کارکن دقیقاً مساوی با پرداخت خسارت.
اعتراض‌وار و کش‌دار گفت:
- جیمز.
- الا؛ جیمز نداره، پاشو بیا کمپانی خودت باهاش حرف بزن، به من ربطی نداره من کارای نیستم، من فقط یه واسطه‌ام تا این رو بهت بگم!
صدای بوق آزاد... .
گوشی را از گوشش جدا کرد و به صفحه خیره شد:
- به شوخی گرفتن بقیه؟ اوکی... .
کت شکلاتی‌اش را برداشت و با عجله پوت‌های چرم کرم رنگش را پوشید:
- لعنت بهت چرا گیر کرد؟
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
قسمتی از شلوار دمپا گشادش در زیپ پوت‌هایش گیر کرده بود، با عجله زیپ را باز و بسته می‌کرد دریغ از تنها تغییری در باز شدن دمپا از زیپ.
نه می‌توانست پوت را درستش کند ته می‌توانست درش بیاورد، اشک در چشمانش جمع شده بود:
- لعنتی باز شو دیگه!
تغییر احساساتش و استرسش به دلیل فسخ قراردادش دمای بدنش را رو به اوج گرفت؛ کتش را درآورد و سعی کرد با آرامش زیپ را باز کند خم شدنش با وجود روی پله بودن برای باز کردن زیپ پوتش، کمرش را اذیت می‌کرد، بی‌توجه به کمردردش هم‌چنان مشغول باز کردن زیپ شد، درِ راهرو باز شد الا به سمت در برگشت کارول اتو کشیده به سمتش می‌رفت، ظاهراً قرارداد کارول با کمپانی سرجایش بود، که این‌قدر بی‌خیال می‌ره بیرون.
بی‌خیال نگاه کردن کارول شد و دوباره روی پوت‌هایش خم شد، در کمال ناباوری باز شد سریعاً کتش را برداشت و به سمت در رفت و با دوبار خودش را به در کوبیدن با حالت دو از آپارتمان بیرون رفت.
سوار ماشینش شد و با عجله به سمت کمپانی رفت، امروز باید کارول خودش به هرجایی که می‌خواست برود.
ماشین را بدجایی پارک کرد، ظاهراً اهمیتی چندانی هم نداشت؛ کارت مخصوص خودش را درآورد و روی صفحه لمسی هوشمند گذاشت. اجازه ورود را به الا داد، صدای پوت‌های بلندش در کمپانی در میان این همه صدا و شلوغی گم شده بود، امروز چه‌خبر بود؟ روز تعطیلی نبود؟ این همه شلوغی در کمپانی کمی عجیب به نظر رسید سر جایش ایستاد و کمی به خودش فرصت فکر کردن داد:
- نه! امروز یکشنبه است و روز فیلمبرداری گریِ... .
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
دوربین‌ها روشن بودن ولی ظاهراً الان چیزی درست نیومد، ماسک الا... !
الا دستی به جیب کتش برد و دنبال ماسک گشت ولی چیزی پیدا نکرد، در حد چند ثانیه دوربین کمی مایل به الا چرخید در حد فقط دو-سه ثانیه شاید کوتاه‌تر، الا سعی کرد واکنش سریعی نشان بدهد و بچرخد ولی شاید برای این چند ثانیه کمی دیر واکنش نشان داد با دست سعی کرد صورتش را بپوشاند و به سمت مدیریت برود، در نیم نگاه کوتاهی دیدن کلاژ کت در تن گری که مشغول صحبت با دوربین جلویش یا شاید فن‌هایش بود انرژی اندکی به الا بخشید!
الا به سمت مدیریت رفت؛ چند تقه در… .
- بفرمایید!
نفس عمیقی کشید و سعی کرد حداقل برای چند دقیقه هم که شده کمی با اعتماد به نفس دیده شود؛ در با صدای تیکی باز شد، سعی کرد کمی آرام قدم‌هایش را بردارد که صدای گوش‌خراشی تولید نکند:
- امضای قرار داد برای فسخ؟
الا را شوکه کرد، به چشم‌هایش خیره شد و سعی کرد زیادی تعجب نکند:
- ببین؟ آقای... .
- توجیه و توضیح لازم نیست، قرارداد روی میز است هرچه ‌زودتر امضا کنید بهتره.
نباید کارش را از دست می‌داد، حداقل الان که به آن شغل نه ولی به پولی که می‌دادند نیاز داشت:
- لطفاً یه بار دیگه هم روش فکر کن!
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
- خانم متیس؛ کمپانی تصمیم خودش رو گرفته، بدون دخالت در تصمیمات کمپانی قرارداد رو فسخ کنید!
الا کم آورده بود ولی تیر آخر را زد:
- پشیمون میشی واسه حرفت!
به سمت میز رفت و خودکار را برداشت و امضا زد و از اتاق رفت بیرون... .
از روی عادت بود یا چیز دیگری ولی الا عادت داشت با همه افراد لحن شخص دوم حرف بزند، بی‌ادبی نبود فقط عادتی بود که داشت و عادت را نمی‌شود ترک کرد مگر تغییر داد.
کمی پررویی و بی‌ادبی برای آن آقای نامحترم که نگذاشت الا حرفش را کامل بزند بد نبود که، بود؟
خواست از کمپانی بیرون برود که جیمز دستش را گرفت و مانع رفتن الا شد:
- اریکسون؟ بدک نیست چیزهایی که مال کمپانی‌ست رو تحویل بده؟
الا را عصبی‌تر کرد، کارتش را از جیبش درآورد و به سمت جیمز پرت کرد و با صدایی کنترل شده گفت:
- مثل آدم بگو کارت رو بده نه این‌که با صدا زدن اریکسون به شخصیتم توهین کنی؛ الا نیستم اگه پام رو تو این کمپانی بذارم... .
چشم از جیمز گرفت و به سمت خروجی رفت، با وجود این‌همه صمیمیت بین خودش و جیمز ولی در چند ثانیه جمیز از چشمش افتاد؛ حداقل این صمیمیت و ابراز علاقه‌های کم و بیش باعث عشقی بینشان نشده بود؛ وگرنه با چه حالی خودش و جیمز را نفرین می‌کرد!
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
روی کاناپه با اعصابی خراب نشسته بود و سرش را با سر انگشتانش ماساژ می‌داد، صدای چرخیدن کلید در، در باعث شد که الا سریعاً از جایش بلند شود و به سمت در برود؛ قبل این‌که کارول در را باز کند خودش قسمتی از در را گرفت و با ترفند خودش بدون این‌که خودش را به در بکوبد تا باز شود، بازش کرد.
کارول با دیدن الا اندکی تعجب کرد ولی زیاد توجه چندانی به او نکرد، الا که اعصابش خورد بود سر کارول خالی کرد:
- تو این خونه تا وقتی تو خونه منی حق نداری هیچ غلطی بکنی خب؟ تو قبل این‌که عضوی از خونه باشی عضو یه کمپانی هستی که مدام دنبال بهونه برای اخراج و فسخ قرارداد با استف‌هاشونن، خودت رو بدبخت نکن این آخری، میری کمپانی یه راست برمی‌گردی خونه بدون این‌که راهت رو کج کنی... .
کارول الا را پس زد و با حالت عصبی گفت:
- به خودت بیا الا! دیوونه شدی؟ زده به سرت؟ چته تو؟ چیه باز با جیمز کات کردی رم کردی؟
الا به کارول نزدیک شد و آرام اما عصبی گفت:
- لابد با این لباس‌های اتو کشیده رفتی آشغال ببری بیرون؟
کارول که نمی‌دانست قضیه از چه قرار است، پس سعی کرد سوال پیچش کند که بلکه به خودش آمد:
- الا به خودت میای یا نه؟ عین این دیوونه‌ها جلوم رو گرفتی و چرت و پرت میگی، چته تو؟ اگه یه مرضی داری مستقیماً بگو... .
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 19) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا