درحال تایپ دلنوشته نوای اشک | میم.هویار کاربر انجمن چری بوک

هویار

مدیر کانون نویسندگان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
نویسنده فعال
Nov 16, 2024
251
كد: 076

بسمه تعالی
نام اثر: نوای اشک
نام نویسنده: میم.هویار
ژانر: تراژدی
ناظر : @Rigina
مقدمه:
هوای این بامداد، خبر از اشک می‌دهد. این سحری که گذشت، دل به ماه بسته بود که خون اشک می‌ریزد. این آخرین تلالو‌های ستارگان نوای اشک بود، که دمید بر روح‌های بی‌کالبد. ای صبح ظالم، سحر را فراموش نکن...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,208
تاييد.jpg
بسم تعالی

نویسندگان خوش قلم ضمن تشکر و سپاس از انتخاب چری بوک برای نشر آثارتان، موارد ذکر شده را با دقت مطالعه نمایید؛

|قوانین تالار ادبیات|

سپس پس از گذشت 15 پست از دلنوشته‌ی خود میتوانید در تاپیک زیر درخواست نقد دهید
|درخواست نقد آثار|

پس از نقد اثر شما توسط تیم نقد برای تعیین سطح آثار خود در تاپیک زیر درخواست تگ دهید
|درخواست تگ آثار|

بعد از نقد و تگ اثر خود ميتوانيد درخواست جلد بدهيد
|درخواست جلد آثار|

چنانچه تمایل به ضبط اثارتان دارید، در تاپیک زیر درخواست دهید .
دلنوشته ها بدون درخواست نويسنده هم ضبط خواهد شد

|درخواست ضبط آثار|

چنانچه تمایلی به ادامه دادن دلنوشته خود به هر دلیلی ندارید میتوانید در تاپیک زیر درخواست انتقال به متروکه دهید
|انتقال به متروکه/ بازگردانی|

و پس از اتمام خود باتوجه به قوانین در تاپیک زیر اتمام اثر خود را اعلام کنید

|اعلام اتمام آثار|

باتشکر
سرپرست بخش ادبيات
 

هویار

مدیر کانون نویسندگان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
نویسنده فعال
Nov 16, 2024
251
هر آن صدای مشت‌های ریز، از زیر خاک به چاهسار گوش می‌رسد؛ هر بامداد، هر چاشت‌گاه و هر شام. به کردار دانه‌ای که با مشت‌های کوچک خود به خاک سرد اجبار و ظلم می‌کوبد و روزی خواهد رسید که گیاه نور خورشید را خواهد دید. حتی به قیمت خورد شدن، آسیب و مرگ؛ اما مشت‌های کوچک گیاه خوب می‌داند چطور راه آزادی را دوباره پیش بگیرد. تا وقتی ریشه باشد، روح فاتح نیز هست.​
 

هویار

مدیر کانون نویسندگان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
نویسنده فعال
Nov 16, 2024
251
بر این دیوار سیمانی، خون گلبرگ‌های شقایق، تنها گل عاشق ریخته شده. این نمود و روشنایی سد روانی که میان من و توست، ارس را می‌‌گویم، روزی پل عشق خواهد شد. یک روز این دیوار‌ها و سدها فرو خواهد ریخت و من نوید می‌دهم، یک روز برادر به آغوش برادر باز خواهد گشت.​
 

هویار

مدیر کانون نویسندگان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر
نویسنده فعال
Nov 16, 2024
251
صحبت از مرگ شد، همه ترسیدند. صحبت از طرد شد، همه لرزیدند؛ آن‌گاه که صحبت از آزادی شد‌، ولوله به پا کردند. همه چیز در کسری از ثانیه به یک قطره خون محتاج است. هرکسی این را می‌داند که خون، خون را نمی‌شوید و لیکن سرشان را در برف کرده‌اند. کاش لااقل به افسانه‌ها دل می‌سپردیم که این قوم از عبرت گریزان است.​
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 9) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

بالا