Roxana

هنرمند + کاربر برگزیده
نویسنده فعال
هنرمند
کاربر فعال تالار
Apr 29, 2024
341
ایــن روزهـــا
همــه بــه مــن غم هــدیــه دادنــد
لطفـــا کافیســت!
بــه خـــدا تمــــامـ شــدم
 

مستـآنـه

مدیر بازنشسته تالار مجله عکس
کاربر VIP
May 24, 2024
219
دودل بودم با گُلدان شکسته چه کنم. کنارم ایستاد و با نگاه کوتاهی به من سر و ته افکار نامنظمم را خواند. لبخند کوچکی زد.
"منتظری حرف بزنه و بگه چرا شکسته؟!"
نگاهش یک دخترک خنگ خاصی داشت ولی مهربان بود و خنک.. به تبع از لبخندش، لبخندی بر لبانم نشست. گفتم: شکسته ولی بازم میشه توش گُل کاشت. مگه نه؟
تایید کرد: آره، همونطور که با قلب شکسته بازم میشه خوبی کرد..

اینبار عمیق‌تر نگاهش کردم. که بیشتر غرق شوم. مزه‌ی تلخ و شیرین حرفش تمامی نداشت..


[ پریناز خرسند ]
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
در عمیق‌ترین ژرفای خیالات،
اقیانوسی از نانوشته‌ها دست بر حنجره‌ام گذاشت.
من در این نانوشته‌ها مرده بودم.
 

دلارام

هنرمند
هنرمند
Aug 2, 2024
1,303
گاهی دلم ،برای گریه تنگ می شود
گاهی چقدر دنیا سرد و آسمانش تار می‌شود ☆
گاهی دلم، تراشه ای از سنگ می شود
گاهی دلم کوله باری از درد می‌شود☆
گاهی این آبی آسمانها، یکدفعه تیره گشته ،بی رنگ می‌شود
گاهی این قرمز نور خورشید یک دفعه سوزان وداغ می‌شود ☆
گاهی بغض به تیزی شمشیر می شود
گاهی گریه چون ناله‌های یک درد می‌شود☆
ازهرچه زندگیست دلت سیر می شود
از هرچه انسان است دلت دلگیر می‌شود☆
گویی خواب بود ، عمرمان گذشت
گویی سراب بود هرچه بود و گذشت☆
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
گاهی چقدر زود دیر می‌شود☆
کاری ندارم ،کجایی چه می کنی..
مهم نیست چه فکرها در موردم می‌کنی ☆
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
فاتح دل‌ها باش که خیلی زود دیر میشود☆
 
آخرین ویرایش:

دلارام

هنرمند
هنرمند
Aug 2, 2024
1,303
اگر جهنم اون دنیاست
پس چرا اینجا می‌سوزیم!
خدای نان و آب، حضرت عشق. عالیجناب وفا ومعرفت
الهه زیبایی سخاوت بخشش
اکسیر زندگی... وحیات
تو بگو حکمتش چیست؟
توبرایم دوباره نغمه بخوان
نغمه های پنج گانه وشش گانه
توبرایم نجواکن دوباره عارفانه
بگزار دوباره نوشته هام بشود عاشقانه...
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
آتش‌سوزی شده!
خانه‌ی کوچک خوشبختی من و تو تماماً سوخته!
نه کسی برای خاموش کردنش، آمد و نه من سیلاب چشم‌هایم را به راه انداختم..!
به تو گفته بودم که با فندک طلایی‌ات بازی نکنی. حالا ما پاسوز این خودخواهی توییم!
و بار دیگر هیچ خانه‌ای را با تو نمی‌سازم!
 

دلارام

هنرمند
هنرمند
Aug 2, 2024
1,303
شب در آسمان سورمه ای مرداب افکارم همچون ابرهای پراکنده بیقرار ودر حال حرکت...
دلدادگی ماه باستاره تصویری بود که در ذهنم قاب گرفته شد.
گیسوانم چون نسیمی شروع به وزیدن کرد، گاهی آرام و گاهی افشون میکرد وبی تابی.
پیشانیم همچون کوهی محکم و استوار و چشمانم مانند دو چشمه که ازدل کوه جوشیده با صدای آرام وریز وگاهی با برخورد به تیکه شیشه هایی شکسته شده باصدایی بلندتر...
به سمت فرازو نشیب کوه، گونه ها و چانه سرازیر شده وبا رسیدن به دو چاله گونه تبدیل به آبی داغ وسوزان می شود، بجای صدای بال زدن وآواز کبوتران ضربان قلبم بود که دیوانه وار وبی تاب به میله های زندان قفسه سینه می کوبید بدنبال راهی بود برای رهایی

من بودم و باز شب بیداری؛ تاسحر با معبود گفتن درد دل و تمنای دلگشایی.
 

دلارام

هنرمند
هنرمند
Aug 2, 2024
1,303
گاهی کلمات، واژه ها دچار خجالت میشوند وشرم دارن کنارهم بایستند وجمله ای بسازند که حس وجان وروح داره ولی درکمال ناجوانمردی چون پازل برای تکمیل شدن قاب تزئینی بر دیوار اتاق خوشبختیشون استفاده میکنند فارغ از، روحی که شکستند.
 

دلارام

هنرمند
هنرمند
Aug 2, 2024
1,303
تو به سان اقیانوسی بیکران و نامتناهی می‌مانی
لیکن فرقی هست میان خیره شدن به تو و اقیانوس
نگاه کردن به اقیانوس دلهره دارد، نگرانی و ترس توام با ناامنی
وهم از امواج و طغیان شب‌های طوفانی
منتها اقیانوس وجود تو فقط امنیت دارد، آغوشی از صفا، وفا و آرامشی وصف ناپذیر
چشمانت حکم فانوس دریایی‌ای که بی‌صدا همراه با نوری خیره‌کننده هدایت می‌کند
چه بی‌رحمانه تو را خاموش کردند فانوس دریایی اقیانوس زندگی‌ام🕊
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 25) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 1, Members: 0, Guests: 1)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

موضوعات مشابه

بالا