هیچ موجود زندهای، تا زمانی که با مرگ از نزدیک روبهرو نشده، تا زمانی که مرگ از کنار گوشش نگذشته، نمیتواند خوشبختی زنده بودن را درک کند. #دانه_زیر_برف
چیزی که از خودم میپرسم و فقط به تو میتوانم بگویم و به هیچکس دیگر نه، این است: آیا هدفمان صحیح است؟ آیا به سوی افق روشتری در حرکتیم؟ #گیرنده_شناخته_نشد
نکند نیچه یک خودبیمارانگار وسواسی بود؟ برویر خودبیمارانگاران پرگو و ترحمانگیز زیادی دیده بود که از توصیف امعاواحشای خود لذت میبردند. ولی چنین بیمارانی بسیار تنگنظرانه به جهان مینگرند و گفتگو با آنها بسیار کسلکننده است! جز بدن خود، به چیز دیگری فکر نمیکنند و به چیزی جز آنچه به سلامتشان مربوط است علاقهای ندارند. این انتخابِ یک انسان نیست. یک انتخاب انسانی نیست، بلکه چنگ زدن به وهمی خارج از خود است. انتخابی چنین فوق طبیعی همیشه سستکننده است. همیشه انسان را از آنچه هست پستتر میکند. من شیفتهی انتخابیام که ما را به بیشتر از آنچه هستیم بدل کند #وقتی_نیچه_گریست
رؤیایتان ارزش جنگیدن دارد و درعینحال که نسبت به آنچه زندگی بر سرتان میآورد کنترل ندارید، اما کنترل جنگیدن با آن را در اختیار دارید بودن در جمعی که از افراد مختلف و کسانی که با من فرق دارند تشکیل شده من را قویتر و تبدیل به نسخهای بهتر از خودم میکند. تلاش برای بودن در جمعی که ظاهرشان و باورهایشان شبیه شما نیست، باوجود اینکه گاهی اوقات راحت نیست اما کمک میکند تبدیل به آدمی بهتر شوید. #خودت_باش_دختر
شاید صبح روزی که تصمیم میگیری تمام پنجرههای خانهات را بازکنی تا بتوانی شیشه را تمیز کنی، افکارت تازه شوند. بعد میتوانی فکر کنی و شک کنی که با ازدواج با این مرد در این خانه و بچهدار شدن، فرصتهای دیگرت را ازدستدادهای یا نه. شاید تمامروز را به شیوههای نو برای زیستن بیندیشی پیش از آنکه تمام مایعِ تمیزکننده را استفاده کرده باشی و همۀ پنجرهها را جا انداخته باشی؛ و شاید حالا، همۀ یقین و اطمینانت برگشته باشد. چراکه بله بهراستی بهار است و یکبار دیگر تصمیم گرفتهای که بمانی. #کتاب_شدن
از زمانی که برخلاف میلم وارد زندگی اجتماعی شدهام، مرا یا بهعنوان قدرتمندترین زن جهان تحسین کردهاند و یا بهعنوان یک زن سیاهپوست خشمگین مورد تحقیر قرار دادهاند. همیشه دلم میخواست از این عیبجویان بپرسم کدام بخش از این عبارت بیش از همه برایشان مهم است: خشمگین یا سیاه یا زن؟ #کتاب_شدن
آیا سرتاسر دنیا آدمی هست که حق بخشودن داشته باشد و بتواند ببخشد؟من هماهنگی نمی خواهم. از روی محبت به انسانیت آن را نمی خواهم. ترجیح می دهم با رنج قصاص نشده و خشم اقناع نشده ام بمانم. حتی اگر بر خطا بوده باشم. بعلاوه، برای هماهنگی تاوانی بسیار سنگین خواسته می شود؛ از وسع ما خارج است که برای وارد شدن به آن این همه تاوان بپردازیم. س شتاب می ورزیم بلیت ورودی ام را پس بدهم، و اگر آدم درستی بوده باشم وظیفه دارم هرچه زودتر آن را پس بدهم. و همین کار را هم دارم میکنم. آلیوشا این طور نیست که خدا را قبول نکنم، منتها در نهایت احترام بلیت را به ایشان برمیگردانم. #برادران_کارامازوف
ما انسانها اغلب از کوتاهی عمر، شِکوه و شکایت میکنیم و میگوییم روزهای خوش زندگی اندک و تلخکامیها بسیار است.این کار به نظر من نادرست میآید.اگر پیوسته گشادهدل و پذیرای نعمتهایی بودیم که پروردگار به ما ارزانی کرده است، نیروی کافی برای تحمل پلیدیها را، اگر پیش میآمد، داشتیم. #رنج_های_ ورتر_جوان
«عزیز من! زندگی، بدون روزهای بد نمیشود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. امّا، روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان میشکنند، و درختْ استوار و مقاوم برجای میماند. عزیز من! برگهای پاییزی، بیشک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهومبخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند.»