رُگآ

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 22, 2023
462
بسم تعالی.
picsart_23-04-21_22-25-36-602-jpg.946

بهترین نکاتی که کمک میکنن تا رمانِ جناییِ خوب نوشته بشه؛ در پارت‌های بعدی.
منبع: بنویس
 
آخرین ویرایش:

رُگآ

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 22, 2023
462
photo_2023-06-27_12-08-09.jpg
رمان معمایی و سرنخ رو چطور بنویسیم که خوب دربیاد؟
چه نوع شخصیت کارآگاهی بهتره؟


•• رمان معمایی رو دو جور می‌نویسن:

1) بعضی نویسنده‌ها به هوش سرشار کارآگاه توی حل معما متکی هستن.
2) بعضی نویسنده‌ها فضا و مکان و جزئیات رو توصیف می‌کنن.
•• خواننده‌ها دسته‌ی دوم رو می‌پسندن. وقتی کارآگاه با هوش زیادش معما رو حل می‌کنه، خوانند صرفا تماشاگری صبوره.
•• اما اگه جزئیات به درستی توصیف بشه خود خواننده هم می‌تونه روشون فکر کنه و توی حل معما سهیم باشه.
•• نذارید کارآگاه، متوجه سرنخ‌هایی بشه که خواننده نمی‌بینه.
•• خواننده‌ها از داستان‌های معمایی‌ای که به عمد از چیزی طفره می‌رن یا نکته‌ای رو قایم می‌کنن خوششون نمی‌آد.
مثال:
دستش را زیر تختخواب برد و چیزی را که آن زیر حس کرد در جیب خود گذاشت.❌
دستش را زیر تختخواب برد. گوشی موبایلی را که پیدا کرده بود در جیبش گذاشت.✅
•• نویسنده می‌تونه خواننده رو گمراه کنه، اما هرگز نباید بهش دروغ بگه.

•• کارآگاه نباید برتر از خواننده باشه. خواننده نباید با خودش بگه: «من چیزی رو که کارآگاه دید ندیدم، پس از کجا می‌فهمیدم؟»
 

رُگآ

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 22, 2023
462
photo_2023-06-27_12-13-15.jpg
چرا ژانر جنایی محبوب است؟


جرم و جنایت، بدون تردید هیجان‌انگیز است، چون اغلب ما آن را انجام نمی‌دهیم.
ولی محبوبیت این ژانر با خود جنایت ارتباط چندانی ندارد، بلکه بیش از هر چیز، به ماهیت داستان‌سرایی مرتبط است.
داستان‌های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه‌گویی را به آشکارترین شکل نشان می‌دهند: «علت و معلول».

رابطه‌ی علت و معلولی در داستان‌های جنایی
در داستان‌های جنایی بیش از هر ژانر دیگر، این رابطه‌ی علت و معلولی باید توجیه پذیر باشد—هر اتفاق در طرح داستانی، باید دلیلی برای ورود به داستان داشته باشد چون مخاطب در این نوع داستان‌ها، هر صحنه را به عنوان علتی احتمالی برای معلولی در آینده در نظر می‌گیرد.
حتی اگر اتفاقی در داستان فقط برای پرت کردن حواس مخاطب باشد، باز هم هدفی پشت آن قرار دارد که گول زدن خواننده است.
نکته همین‌جا است: هر صحنه، هدفی تشخیص‌پذیر دارد.

در همه‌ی داستان‌ها، صحنه‌های بی‌هدف بهتر است که حذف شوند اما در داستان‌های جنایی، این قبیل از صحنه‌ها به هیچ وجه قابل چشم‌پوشی نیستند.
یک پل طاق‌دار و قدیمی را در نظر بگیرید. هر سنگ به واسطه‌ی سنگ‌های دیگر در جای خود محکم شده است. اگر فقط یک سنگ را از آنجا بردارید، تمام ساختار پل در هم خواهد شکست.
داستان‌ها شبیه این پل هستند. هر صحنه، وزن صحنه‌ی دیگر را تحمل می‌کند و صحنه های اضافی، جایی در این ساختار ندارند.
 
آخرین ویرایش:

رُگآ

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 22, 2023
462
photo_2023-06-27_12-20-53.jpg
رابطه‌ی علت و معلولی در داستان‌های جنایی
داستان به ما چه می‌آموزد؟

ما تلاش می‌کنیم که علت‌هایی را به هر آنچه که تجربه می‌کنیم، نسبت دهیم، اما بخش عمد‌ه‌ی این کار را با حدس و گمان به انجام می‌رسانیم.
به عبارت دیگر، ما به دنبال «عامل» می‌گردیم؛ شخص یا چیزی که مسئول اتفاق افتادن یک رویداد است.
در زندگی واقعی، قضاوت‌های ما اغلب نادرست از آب در می‌آید و عناصری را علت در نظر می‌گیریم که در واقعیت، نقش چندانی در بروز یک اتفاق نداشته‌اند.
چرا؟
تصور این که یک تهدید مشخص وجود دارد، برای ما ایمن تر و راحت تر از پذیرش این نکته است که عامل یک پدیده می تواند آنقدر کلی و چندوجهی باشد که برایمان بی معنی به نظر برسد.
داستان به ما چه می‌آموزد؟
داستان‌ها به ما می‌آموزند که به دنبال «عامل» و «علت» بروز یک رویداد باشیم.
بنابراین اگر داستان‌ها وجود دارند تا درس‌هایی را به ما بیاموزند که به حفظ بقای ما کمک می‌کنند، داستان‌های جنایی این کار را با قدرت و تأثیرگذاریِ به مراتب بیشتری از سایر داستان‌ها انجام می‌دهند.
ما با نسبت دادن یک «عامل» به یک پدیده، فقط به دنبال یافتن معنی اتفاقات مختلف نیستیم بلکه می‌خواهیم معنای کارهای افراد دیگر را متوجه شویم.
ما این‌گونه فکر می‌کنیم که انگیزه‌ای پشت کارهای افراد وجود دارد: علت‌ها و احتمالا اهدافی که شاید در نگاه اول آشکار نباشند.
در واقع ما معمولا تصور می‌کنیم که دیگران، انگیزه‌هایی مشابه با ما دارند. درک انگیزه‌های افراد پیرامون، یکی از نیازهای انسانی ما به شمار می‌آید و ما این کار را انجام می‌دهیم تا درک بهتری از محیط اجتماعی اطراف خود داشته باشیم.
نکته‌ی جالب و هیجان‌انگیز در داستان‌های جنایی، فقط این نیست که چه کسی جرم را مرتکب شده بلکه چراییِ آن نیز مورد نظر است.
در انتهای داستان جنایی، انگیزه‌ی مجرم تقریبا همیشه باید برای همه مشخص شود.
 

رُگآ

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 22, 2023
462
photo_2023-06-27_12-22-59.jpg
چرا برخی مخاطبان با داستان‌های جنایی ارتباط برقرار نمی‌کنند؟
جست‌وجوگر بودن ژانر جنایی

داستان‌های جنایی از ساختار، شکل و الگو و شیوه‌ی رواییِ شناخته‌شده‌ای پیروی می‌کنند.
مشکل بیرونی که نیروی محرکه‌ی داستان به حساب می‌آید، کاملا واضح است: خود جنایت. جنایتی که در داستان اتفاق افتاده، عاملی بیرونی برای شخصیت «جست‌وجوگر»—افسر پلیس، کارآگاه خصوصی، یکی از نزدیکان قربانی و غیره—است.
پس از به وقوع پیوستن جنایت، شخصیت «جست‌وجوگر» مأموریتی پیدا می‌کند و داستان مستقیما به چیزی می‌پردازد که این شخصیت می‌خواهد: حل کردن معمای جنایت.
چرا برخی مخاطبان با داستان‌های جنایی ارتباط برقرار نمی‌کنند؟
شاید این که بعضی از این داستان‌ها به شکل عمده بر ساختار سطحی رویدادها تمرکز می‌کنند.
هدفِ جست‌وجوگر برای پرده‌برداری از حقیقت ماجرا که در همان ابتدای داستان مشخص می‌شود، معمولا جای شخصیت‌پردازی را می‌گیرد و به تنها عنصر پیش‌برنده‌ی روایت تبدیل می‌شود. اما این برای برخی مخاطبین کافی نیست.
احتمالا به همین خاطر است که بعضی از منتقدین، داستان‌های جنایی را در زمره‌ی داستان‌های جدی‌تر و «ادبی» قرار نمی‌دهند.
جست‌وجوگر بودن ژانر جنایی
این نکته را در نظر داشته باشید: تمام هنرها، همانند تمامی علوم و ادیان، ذاتا جست‌وجویی برای یافتن حقیقت هستند؛ حقیقت درباره‌ی زندگی انسان و تجارب مختلف او در این جهان. این جست‌دجو برای یافتن حقیقت در هیچ ژانر دیگری تا این اندازه در مرکز توجه قرار ندارد.
چه کسی عامل ارتکاب جنایت بوده است؟ تمام داستان به فرآیند پاسخ دادن به این سوال و فهمیدن حقیقت درباره‌ی چگونگی وقوع آن می‌پردازد.
این فرآیند جست‌وجو به هنگام آگاه شدن از حقیقت، به اوج خود می‌رسد. یکی از بزرگترین رازها برای خلق داستان‌های جذاب و موفق، به وجود آوردن لحظه‌ی آشکار شدن حقیقت، و بنا کردن سایر عناصر داستانی پیرامون آن صحنه است.
در واقع تمام روایت داستان به شکلی طراحی می شود تا لحظه ی برملا شدن حقیقت و شوکه شدن مخاطبین به واسطه ی آن، از راه برسد.
لحظه‌ی درک حقیقت، لذت‌بخش‌ترین تجربه در مواجهه با چری بوک یا فیلم است. این قاعده‌ی کلی، هم در مورد داستان‌های کهن و هم مدرن در تمامی فرهنگ‌ها صدق می‌کند. داستان‌های جنایی بیش از هر ژانر دیگری، از این قاعده پیروی می‌کنند.
 

رُگآ

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 22, 2023
462
photo_2023-06-27_12-25-14.jpg
تغییر نکردن شخصیت اصلی در داستان‌های جنایی
ویژگی‌های داستان‌های جنایی: به ظاهر حل‌نشدنی
ویژگی‌های داستان‌های جنایی: کارآگاه مشتاق


نکته‌ی جالبی که در مورد داستان‌های جنایی در مقایسه با سایر داستان‌ها وجود دارد، این است که شخصیت اصلی معمولا تغییری را از خود بروز نمی‌دهد.
در اغلب داستان‌ها، شخصیت اصلی درسی را می‌آموزد و از نظر عاطفی رشد می‌کند و در پایان روایت، به شخصی متفاوت تبدیل می شود.
این نکته در بسیاری از داستان‌های جنایی اتفاق نمی‌افتد، بخشی به این خاطر که نویسنده مجبور است به خاطر وجود قسمت‌های بعدی در مجموعه داستان یا سریال، یک شخصیت ثابت (مثل شرلوک هولمز یا هرکول پوآرو) را در مرکز روایت خود نگه دارد.
اما دلیل دیگر این است که کشف مسائل پنهان و آگاه شدن از حقیقت، معمولا به تغییرات عاطفی شخصیت اصلی وابسته نیست.
در حقیقت، تغییر در چگونگی درک ما از واقعیت ماجرا، و نه تغییر در شخصیت اصلی، لذت اصلی پیشروی در داستان را برای ما به ارمغان می‌آورد.
ویژگی‌های داستان‌های جنایی
به ظاهر حل‌نشدنی
داستان‌های جنایی به طور معمول به یک جنایت، اغلب یک قتل، می پردازند که حل کردن آن، در ابتدا غیر ممکن به نظر می رسد.
این جنایت به ظاهر حل ناشدنی، داستان را به حرکت درمی آورد و مسیر رخ دادن اتفاقات را مشخص می کند. گاهی اوقات جنایت در خود داستان توصیف می شود و گاهی نیز شخصیت ها فقط با عواقب آن رو به رو می شوند.
جنایت در مرکز داستان قرار دارد و حل‌نشدنی به نظر رسیدن آن، هم مخاطبین و هم شخصیت اصلی را به خود جذب می‌کند.
کارآگاه مشتاق
حتی اگر پروتاگونیست، داستان را بدون داشتن ارتباطی عاطفی با جنایت آغاز کند، در برهه‌ای از روایت، به گشودن معمای آن علاقه مند می‌شود.
وقتی «آرتور کانن دویل» کاراکتر «شرلوک هولمز» را به جهان معرفی کرد، شخصیت کارآگاه مشتاق به الگویی برای خلق پروتاگونیست در رمان های جنایی بعدی تبدیل شد.
فرآیند تحقیقات، کارآگاه را معمولا در وضعیت‌هایی هراس‌انگیز و خطرناک قرار می دهد که جان او را تهدید می‌کنند، اما این شخصیت تسلیم نمی‌شود. او باید هم برای زنده ماندن و هم حل معمای داستان، به نبرد با این وضعیت‌های مرگبار برود.
 

رُگآ

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 22, 2023
462
photo_2023-06-27_12-27-37.jpg
ویژگی‌های داستان‌های جنایی: شخصیت‌ها
ویژگی‌های داستان‌های جنایی: خطر و تنش
ویژگی‌های داستان‌های جنایی: آشکار شدن حقیقت



مشتاق بودن کارآگاه داستان به این معنی نیست که او، کاراکتری کاملا «سفید» است و ویژگی‌های شخصیتیِ تاریک ندارد.
در نظر گرفتن ضعف‌های شخصیتی برای قهرمان داستان، به روشی بسیار محبوب در داستان‌های جنایی مدرن تبدیل شده چرا که این کار باعث می‌شود مخاطبین راحت‌تر بتوانند با آن شخصیت ارتباط برقرار کنند.
البته مخاطبین ممکن است بازتابی از خود را در سایر شخصیت‌های داستان نیز پیدا کنند: یک عاشق، یک دوست، و حتی یک مجرم.
خطر و تنش
داستان‌های جنایی معمولا تا زمان رسیدن به پایان‌بندی، تنش ماجرا را به شکلی پیوسته افزایش می‌دهند.
هرچه شخصیتِ جست‌وجوگر به گشودن گره‌ی معما نزدیک‌تر می‌شود، خطرات بیشتری او را تهدید می‌کنند، چه از طرف سایر شخصیت‌ها و چه محیط پیرامون.
در حالی که داستان جنایی می‌تواند در هر جایی از دنیا اتفاق بیفتد، ویژگی‌هایی مشخص در محیط پیرامون شخصیت اصلی، اغلب به ایجاد حس خطر و تنش کمک می کنند؛ همچون وقتی «شرلوک هولمز» به دنیای زیرزمینی لندن سرک می کشد و یا «میکائیل بلومکویست» در کتاب «دختری با نشان اژدها» مجبور می‌شود از زمستانی سخت جان سالم به در ببرد.
آشکار شدن حقیقت
آشکار شدن هویت مجرم یا چگونگی انجام جرم، نقطه‌ی اوج رمان جنایی است اما داستان اینجا تمام نمی‌شود.
شخصیت جست‌وجوگر نه تنها باید گره از معمای جنایت بگشاید، بلکه وظیفه دارد شخصیت منفی را دستگیر کند و یا بفهمد چرا مجرم دست به چنین کاری زده است.
این نکته باعث می‌شود مخاطبین احساس کنند که با پیشروی در داستان، در آن واحد در حال حرکت به سوی یافتن جواب برای چندین سوال هست
ند.
 
بالا