آموزشی چگونه نویسنده شویم؟ اصول نویسندگی در ۵۵ نکته

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
چگونه از دلنوشته بپرهیزیم؟

یک:

با کلمات سالاد درست نکنید! سعی کنید ساده و روان منظور خودتان را بیان کنید. زور نزنید با با چپاندن زورکی کلمه توی متن احساس و زیبایی خلق کنید.

دو:

روایت کنید. ملموس و روشن از اتفاقات زندگی‌ خودتان یا دیگران بگویید. به جایی اینکه بگویید فلان اتفاق خیلی تلخ و دردناک بود، فضا و رویدادها را توصیف کنید تا ما خودمان تلخی و دردناک بودن اتفاق را حس کنیم. سعی کنید از کلمات عینی بیشتر استفاده کنید. جزئی‌نکاری کنید و در توصیف به حواس پنجگانه متوسل شوید.
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
چرا روایت و قصه‌گویی؟

حتی اگر نمی‌خواهیم داستان‌نویس شویم و قصد ما نوشتن پروپوزال و جستار و مقاله است، بازهم بهتر است مهارت قصه‌گویی و روایت پردازی را بیاموزیم.

این قصه و داستان است که ذهن آدم‌ها را درگیر می‌کند و باعث می‌شود نوشتۀ ما در ذهن ان‌ها باقی بماند.

قبلاً در مطلبی دربارۀ «مقاله‌نویسی در سایت» نوشته بودم:

«داستان تمایز ایجاد می کند. با بیان یک قصۀ تازه، می‌توانی تکراری‌ترین پیام‌ها را دوباره و دوباره به گوش مخاطب برسانی و مخاطب تو از این ماجرا راضی و خشنود باشد.
دربارۀ موضوع مقاله‌ای که می‌خواهی بنویسی چه قصه‌ای به ذهنت می‌رسد؟ یک خاطره؟ خلاصۀ فیلم یا داستانی که قبلاً خوانده‌ای؟ یک ماجرای مشهور؟ یا یک حکایت قدیمی؟
با همان شروع کن. مو به مو برایمان توصیفش کن. ماجرا چه زمانی رخ داده؟ چه آدم‌هایی در چه مکان‌هایی قصه را ساخته‌اند؟
با یک قصۀ خوب ما را میخکوب مقاله‌ات کن.»
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
با جزئیات بنویسید
ری برادبری می‌گوید:

«نويسندۀ خوب غالباً زندگی را لمس مي‌كند. نويسندۀ ميان‌مايه به‌سرعت دستی بر پيكرش می‌كشد. نويسندۀ بد به او تجاوز می‌كند و در هجوم حشرات رهايش می‌كند.»

نویسندگی یعنی جزئی‌نگری و توجه دقیق و موشکافانه به زندگی و اصلاً همین توجه به جزئیات و باریک‌بینی است که نویسنده‌ را از بقیه متمایز می‌کند.

وقتی صحبت از جزئیات می‌شود من همیشه به یاد صفحات ابتدایی رمان «مادام بوواری» گوستاو فلوبر میفتم و توصیف کلاه شارل:
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
«…هنوز کلاهش روی زانوهایش بود. کلاهش ترکیبی از انواع کلاه‌ها بود و از شبکلاه کرکی، شاپکا، شاپوِگرد، کپیِ پوست سمور و عرقچین نخی چیزی با خود داشت؛ خلاصه، از آن دست اشیاء ناقابلی بود که زشتی خاموششان به نحو عمیقی گویاست. بیضی‌شکل بود و سیم‌هایی درش به کار رفته بود که به آن برجستگی می‌بخشید. از سه لولِ گرد آغاز می‌شد، سپس لوزی‌هایی به‌طور متناوب از مخمل و پوست خرگوش به چشم می‌خورد که نواری سرخ از هم جدایشان می‌کرد. بعد، کیسه‌مانندی بود که به یک چندضلعی با آستر مقوایی، پوشیده از قلاب‌دوزی‌هایی با یراق‌های پیچ‌درپیچ ختم می‌شد و در آنجا، صلیب کوچکی از نخ طلایی، که حکم منگوله را داشت، از رشتۀ بسیار باریک بلندی آویزان بود. کلاه، نو بود و لبه‌اش برق می‌زد.» (ترجمۀ مهستی بحرینی، نشر نیلوفر)
در کلاس‌های حضوری‌ این حرف را از زبان دانشجویانم زیاد می‌شنیدم:

«این‌همه جزئیات واقعاً لازمه؟ من که از خوندن این جزئیات حوصله‌م سر می‌ره. نمی‌شه آدم سریع بره سر اصل مطلب؟»
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
حرف این نیست که داستانمان را پر از جزئیات بی‌ربط و اضافی کنیم؛ نکته اینجاست که برای تصویرسازی در ذهن مخاطب و ایحاد تاثیری ملموس چاره‌ای جز جزئی‌پردازی نیست. یک تفاوت اصلی داستان با حکایت و خبر این است که داستان در پی بازآفرینی زندگی است نه صرفاً اشاره‌ای سطحی به آن و دادن پندی اخلاقی.

به توصیف زمان و مکان در جملۀ اول رمان «دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد توجه کنید:

«من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم از بعد از ظهر، عاشق شدم…»
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
بنابراین حتی وقتی یادداشت روزانه می‌نویسید هم زمان و مکان را با جزئیات توصیف کنید و از حواس پنج‌گانۀ خودتان بهره بگیرید. هر چقدر عینی‌تر بنویسید نوشته‌هابتان جاندارتر خواهد بود. از افراط در جزئی‌نگاری نترسید.

بهره‌گیری از حواس پنج‌گانه (بینایی، شنوایی، بساوایی، بویایی، چشایی) می‌تواند جلوۀ بکر و تازه‌ای به نوشته‌های شما بدهد. جالب اینجاست که جزئی‌نگاری شما را وادار به افزایش دایره لغاتتان می‌کند.

بعدها که خواستید داستانی بنویسید و منتشر کنید می‌توانید در جزئی‌نگاری اصولی‌تر پیش بروید و فقط جزئیاتی را حفظ کنید که به پیشبرد داستان کمک می‌کند.
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
پس اگر واقعاً قصد داستان‌نویس شدن دارید، دست از کلی‌گویی بردارید و جزئی‌نگاری کنید.
بازی‌های خلاقانه با زاویه دید
در کتاب زیر و بم داستان در تعریف زاویه دید می‌خوانیم:

«زاویه دید یا کانون روایت به نگاهی می‌گویند که از دیدگاه آن، حوادث داستانی روایت می‌‎شود…انواع کلی زاویه‌های دید برگرفته از شکل‌های صرف افعال است؛ یعنی اول شخص و دوم شخص و سوم شخص.»

مثال ساده‌ای برای درک بهتر هر سه زاویه دید:

اول شخص: من هر روز پانزده دقیقه می‌نویسم.

دوم شخص: تو از هر وقت اضافه‌ای که گیر می‌آوری برای نوشتن استفاده می‌کنی.
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
سوم شخص: او دیوانه نوشتن است و برای فرار از سروصداهای خانه، در پشت‌بام می‌نویسد.

اما حرف ما دربارۀ جزئیات تخصصی مربوط به زاویه دید نیست، چرا که چنین کاری به بحثی مفصل نیاز دارد. اینجا صرفاً می‌خواهم به شما پیشنهاد کنم که در آزادنویسی روزانه‌تان از زاویه‌دیدهای مختلف بهره بگیرید.

اغلب ما روزنوشت‌هایمان را با زاویه دید اول شخص می‌نویسیم؛ اما بیایید هرازگاهی دوم شخص و سوم شخص را هم امتحان کنیم. حتی می‌توانید در یک نوشته چند زاویه دید را در کنار هم به کار ببرید.

مثلاً طی روزهای آینده گزارش زندگی روزمرۀ خودتان را با زاویه دید سوم شخص بنویسید. مثلاً یادداشت امروز من می‌تواند این‌طوری باشد:
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
«شاهین از خواب بیدار شد. هنوز هوا تاریک بود. رفت نشست پشت میز کارش. چراغ مطالعه را روشن کرد.»

این زاویه دید را می‌توان نوعی زاویه دید بیرونی دانست؛ یعنی دیدن خودمان از بیرون. جالب اینجاست که برخی معتقدند نوشتن یادداشت‌های روزانه ‌با زاویه دید سوم شخص می‌تواند کمک کند تا خردمندانه‌تر فکر کنیم. چرا؟ چون نگاه بیرونی راه می‌دهد به دیدن تصویر بزرگ‌تر و همین کمک می‌کند تا رفتار خودمان در ارتباط با محیط را با فاصله تماشا و بررسی کنیم.

با این تمرین ممکن است به برخی از جنبه‌های زندگی‌تان پی ببرید که قبلاً از دیدتان پنهان بوده است.
 

Neil I

دلنگار انجمن‌
کاربر VIP
نویسنده ادبی
مقامدار بازنشسته
Feb 3, 2024
569
از نوشتن بنویسید
قلم روی کاغذ گذاشته‌اید و می‌خواهید چیزی بنویسید، اما حس می‌کنید مغزتان خشکیده، افکار پریشان در ذهنتان موج می‌زند اما هیچ چیز دندان‌گیری پیدا نمی‌کنید که ارزش نوشتن داشته باشد.

خب، در چنین لحظاتی، نوشتن دربارۀ جریان نوشتن می‌تواند کار مناسبی باشد، حتی شاید اشتهای نوشتاری شما را تیزتر کند.

نوشتن دربارۀ فرآیند نوشتن یا واکاوی انگیزه‌هایی که برای نوشتن داریم یکی از راه‌هایی‌ است که می‌تواند دست شما را گرم نگه دارد.

به جای اینکه زل بزنید به دیوار یا در موبایلتان پرسه بزنید تا سوژه پیدا کنید، بنویسید که دوست دارید چه ایده‌ای به ذهنتان برسد، یا چرا ایده‌هایی که دارید نمی‌پسندید، مشکل آن‌ها چیست؟

مشکلات نوشتن را با نوشتن حل کنید.
 
بالا