گنجینه اشعار پروین اعتصامی

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چه‌قدر بدبویی

گفت: از عیب خویش بی‌خبری
زان ره، از خلق عیب می‌جویی
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
هر بلائی کز تو آید نعمتی است
هر که را رنجی دهی آن راحتی است

زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
کار هستی گاه بردن شد زمانی باختن
گه بپیچانند گوشت، گه دهندت گوشوار
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
دانی که را سزد صفت پاکی:
آنکو وجود پاک نیالاید

در تنگنای پست تن مسکین
جان بلند خویش نفرساید

دزدند خود پرستی و خودکامی
با این دو فرقه راه نپیماید
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
ای مرغک خرد، ز اشیانه
پرواز کن و پریدن آموز

تا کی حرکات کودکانه
در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی‌شود زمانه
رام از چه شدی، رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه
بر مردم چشم، دیدن آموز

شو روز بفکر آب و دانه
هنگام شب، آرمیدن آموز
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
آنکس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم
چون پر کاه بی سر و سامان نمی‌شود

دین از تو کار خواهد و کار از تو راستی
این درد با مباحثه درمان نمی‌شود
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
بارید ابر بر گل پژمرده‌ای و گفت
کاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم
از بهر شستن رخ پاکیزه‌ات ز گرد
بگرفتم آب پاک ز دریا و تاختم
خندید گل که دیر شد این بخشش و عطا
رخساره‌ای نماند، ز گرما گداختم
ناسازگاری از فلک آمد، وگرنه من
با خاک خوی کردم و با خار ساختم
ننواخت هیچگاه مرا، گرچه بیدریغ
هر زیر و بم که گفت قضا، من نواختم
تا خیمهٔ وجود من افراشت بخت گفت
کاز بهر واژگون شدنش برفراختم
دیگر ز نرد هستیم امید برد نیست
کاز طاق و جفت، آنچه مرا بود باختم
منظور و مقصدی نشناسد به جز جفا
من با یکی نظاره، جهان را شناختم
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
تو توانا شدی ایدوست که باری بکشی
نه که بر دوش گرانبار نهی باری چند

افسرت گر دهد اهریمن بدخواه، مخواه
سر منه تا نزنندت بسر افساری چند
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
علم سرمایهٔ هستی است، نه گنج زر و مال
روح باید که از این راه توانگر گردد

نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر
مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد
 

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
به سر خاک پدر، دخترکی صورت و سینه به ناخن می‌خست
که نه پیوند و نه مادر دارم کاش روحم به روح پدر می‌پیوست
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 2) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

موضوعات مشابه

بالا