مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
آن‌وقت، نمی‌دانم چرا، چیزی درونم ترکید. از بیخ گلو با همه‌ی قدرتم فریاد زدم، فحشش دادم، و گفتم لازم نکرده برایم دعا کند. یقه‌ی ردایش را چسبیده بودم. هرچه ته دلم بود و در گلویم گیر کرده بود بیرون می‌ریختم. معجونی بود از شادی و خشم. پس او این‌قدر از هر چیز مطمئن بود؟ این اطمینانش به یک تار موی یک زن هم نمی‌ارزید. حتی نمی‌توانست بداند که زنده است چون مثل مرده‌ها زندگی می‌کرد. شاید به نظر دست من خالی می‌آمد. اما من از خودم مطمئن بودم، مطمئن از همه‌چیز، خیلی مطمئن‌تر از او، مطمئن از زندگی‌ام و مطمئن از مرگم که به‌زودی سراغم می‌آمد. بله، این همه‌ی چیزی بود که داشتم. اما دست‌کم درست همان‌قدر که این زندگی مرا در چنگش داشت من هم این زندگی را در چنگ داشتم. حق داشتم، هنوز هم حق دارم، همیشه حق داشتم.

*برشی از کتاب بیگانه اثر آلبر کامو
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
باید به یاد داشته باشید چه هستید و انتخاب کرده‌اید چه بشوید، و بدانید اهمیت آنچه را انجام می‌دهید چیست. نسل انسان پاره‌ای جنگ‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها دارد که نظامی نیست و آن‌ها را در کتاب‌های تاریخ نمی‌نویسند. وقتی تلاش می‌کنید تصمیم بگیرید این را به یاد داشته باشید.

*برشی از کتاب استونر اثر جان ویلیامز
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
ما به امید آینده زندگی می‌کنیم؛ به امید «فردا»، «بعدها»، «هنگامی که دستت به جایی بند شد»، «وقتی پا به سن گذاشتی خودت می‌فهمی». این تردیدها دلپذیرند زیرا همگی به مرگ می‌انجامند، چون سرانجام روزی فرا می‌رسد که انسان جوانی خود را در می‌یابد و می‌گوید سی ساله شده است. درست در همین هنگام است که خود را در موقعیت زمانی می‌بیند، در آن جایگزین می‌شود، در می‌یابد که دیگر باید خط منحنی را بپیماید، به زمان وابسته شده است و میانه‌ی گرداب هراس، بدترین دشمن خود را شناسایی می‌کند. فردا، او آرزوی فردا را دارد در حالی که باید با تمامی وجودش از آن بگریزد و این عصیان نفسانی همان پوچ است.

*برشی از کتاب افسانه سیزیف اثر آلبر کامو
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
فرمانی نظامی، این انسان‌های ساکت و آرام را دشمن ما کرده است و فرمان دیگری می‌تواند آن‌ها را دوست ما کند. بر سر میزی، چند نفر که ما آن‌ها را نمی‌شناسیم، ورقه‌ای را امضا کردند و سالیان دراز آدم‌کشی و جنایت را برجسته‌ترین شغل و هدف زندگی ما ساختند. همان جنایتی که همه‌ی مردم دنیا محکومش می‌کردند و آن را مستحق شدیدترین مجازات‌ها می‌دانستند، ولی کیست که این انسان‌های آرام و صورت‌های بچگانه‌ی آن‌ها را که ریشی همچون حواریون عیسی دارند، ببیند و کشتن آن‌ها را جنایت نداند؟

*برشی از کتاب در غرب خبری نیست اثر اریش ماریا رمارک
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
همیشه این جوری است، آدم یک کار بدی ازش سر می‌زند، ولی حاضر نیست نتیجه‌اش را قبول کند، خیال می‌کند تا وقتی که می‌تواند خودش را قایم کند آبرویش سر جاست.

*برشی از کتاب سرگذشت هکلبری فین اثر مارک توین
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
گمان می‌کنم که این دو مساله از هم جدایی ناپذیرند و دوری باطل تشکیل می‌دهند. زن به سبب کافی نبودن آموزش از حقوق خود محروم می‌شود ولی همین کافی نبودن آموزشِ زن به علت محروم بودن او از حقوق خویش است. نباید فراموش کرد که شرایط بندگی زنان به قدری سخت و قدیمی است که ما اغلب نمی‌خواهیم شکاف عمیقی را که آنها را از ما جدا می‌کند درک کنیم.

*برشی از کتاب آنا کارنینا اثر لئون تالستوی
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
در سال ۱۹۱۵ زمین‌لرزه‌ی شدیدی بخش عمده‌ی ناحیه‌ی ما را ویران کرد و در عرض سی ثانیه حدود سی هزار نفر را کشت. آن‌چه بیش از همه مایه‌ی حیرت من شد خونسردی مردم در برابر این فاجعه‌ی عظیم بود. در جایی چون ناحیه‌ی ما، که آن‌همه ظلم و بی‌عدالتی در آن بی‌کیفر می‌ماند، وقوع زلزله‌های پیاپی چیزی بسیار عادی و طبیعی جلوه می‌کرد و هیچ نیازی به بررسی و توضیح نداشت. حتی تعجب‌آور بود که چرا تعداد زلزله‌ها از آن بیش‌تر نمی‌شد. زمین‌لرزه فقیر و غنی، تحصیل‌کرده و بی‌سواد، مقامات و مردم عادی، همه را با هم کشت. طبیعت با پدید آوردن زلزله همان چیزی را محقق می‌ساخت که در قانون و سخنرانی‌ها قولش داده می‌شد اما به عمل درنمی‌آمد. و آن چیز مساوات بود.

*برشی از کتاب خروج اضطراری اثر اینیاتسیو سیلونه
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
آیا شکنجه توجیه‌شدنی است؟ این پرسش ناخوشایندی است برجا مانده از طوفان خشم و نفرت و اعتراض و شرم که بعد از افشای عکس‌های سربازان انگلیسی و آمریکایی در حال شکنجهٔ زندانیان عراقی به پا خاست. این همان پرسشی است که صد سال پیش داستایفسکی به گونه‌ای فراموش‌ناشدنی در «برادران کارامازوف» مطرح کرد. در این رمان ایوان کارامازوف، برادر آلیوشای فرشته‌خو، گزینشی بس دشوار پیش روی آلیوشا می‌نهد. ایوان می‌گوید، فرض کنیم برای آنکه بشر به سعادت جاودانی برسد لازم باشد کودک خردسالی را تا حد مرگ شکنجه بدهیم. تو حاضری این کار را بکنی؟

*برشی از مقاله آخرین وسوسه ایوان کارامازوف از آریل دورفمن از کتاب دعوت به تماشای دوزخ
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
آن اوائل فشار دردآوری تحمل می‌کردم. بعد، کم‌کم، دیگر هرجور حساسیتی را از دست دادم. گمان کنم لازم بود که این جور بشود وگرنه محال بود بتوانم دوام بیاورم. می‌دانید: جهودها برای من شکل یک «واحد» را داشتند، نه شکل موجودات انسانی را. فکر من فقط روی جنبه‌ی فنی وظیفه‌ام متمرکز می‌شد. کم و بیش مثل خلبانی که بمب‌هایش را روی شهری ول می‌کند.

*برشی از کتاب مرگ کسب و کار من است اثر روبر مرل
 

"Praise"

مباشر بازنشسته
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 21, 2023
1,582
بیشتر از هر چیزی از واکنش‌های او می‌ترسم. می‌خواهم امیدوار باشم که او حسادت نمی‌کند، اما خواهد کرد. اگر با اطلس قرار بگذارم، او شرایط را برای همه سخت می‌کند. حتی با وجود این‌که می‌دانم طلاق انتخاب درستی بود، هنوز هم عواقب آین انتخاب گریبان‌گیرم است.
#ما_شروعش_می‌کنیم
#کالین_هوور📻
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 11) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا