پرندهی قلبم؛ بال تورا میبوسم... .
نمیدانم قرار است چگونه به خودم بفهمانم که یک آدم، میتواند تمام زیباییهای عالم را داشته باشد.
قرمز ترین مآهی حوض، پرنده، یک رایحهی ملایم از ارکیده یا حتی یک جوجه پنگوئن.
یک ناپلئونی ماندهی ته ظرف که هنوز هم زیباست. و وسوسه انگیز.
زیبایِ من، قرمز ترین مآهی عالم؛ بیا در گوشت بگویم من برای تو و زیباییِ رنگ قرمز مایل به نارنجیات، میتوانم برای نارنجی بمیرم. فقط برای تو.
دوستت دارم و هیچکس، هیچچیز و حتی تو، نمیتواند تغییرش دهد.
پرندهی قلبم، بال تورا میبوسم؛ بالههای پولکیات را و چشمهای شیشهای پر از بغضت را.
دوستت دارم و خوشحالم که تورا دارم. خوشحالم که تو، مآهی قرمزِ حوض خانهی قلب منی. پرندهی لانه کرده در فاصلهی بین گردن و ترقوهی من و ارکیدهی محبوب منی.
تا ابد بمان:)❣️