درحال تایپ دلنوشته هریدا | ملینا نامور کاربر انجمن چری بوک

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
كد: 064

اسم دلنوشته: هِریدا¹(خار و گل)
نویسنده: ملینا نامور
ژانر: تراژدی_ عاشقانه
ناظر: @پناه

مقدمه:
زیبایی‌اش چشمم را گرفت تا آن‌جایی که خار‌های تیز وجودش را ندیدم!
من تمام عمر محسور سرخی گل بودم! لطافت و بوی خوش! نمی‌دانم خودم یا قلبم اما ندیدیم... خارهای تیز روی ساقه گل را ندیدیم و اجازه دادیم زخمی بزرگ بر روی دستانمان یادگاری بگذارد؛ فقط با امید این‌که شاید خار زمانی گل بدهد!​
___________________________________
¹. هِریدا - herida
- زخم.
- زبان اسپانیایی
 
آخرین ویرایش:

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,208
تاييد.jpg
بسم تعالی

نویسندگان خوش قلم ضمن تشکر و سپاس از انتخاب چری بوک برای نشر آثارتان، موارد ذکر شده را با دقت مطالعه نمایید؛

|قوانین تالار ادبیات|


سپس پس از گذشت 15 پست از دلنوشته‌ی خود میتوانید در تاپیک زیر درخواست نقد دهید
|درخواست نقد آثار|

پس از نقد اثر شما توسط تیم نقد برای تعیین سطح آثار خود در تاپیک زیر درخواست تگ دهید
|درخواست تگ آثار|

بعد از نقد و تگ اثر خود ميتوانيد درخواست جلد بدهيد
|درخواست جلد آثار|


چنانچه تمایل به ضبط اثارتان دارید، در تاپیک زیر درخواست دهید

|درخواست ضبط آثار|

چنانچه تمایلی به ادامه دادن دلنوشته خود به هر دلیلی ندارید میتوانید در تاپیک زیر درخواست انتقال به متروکه دهید
|انتقال به متروکه/ بازگردانی|

و پس از اتمام خود باتوجه به قوانین در تاپیک زیر اتمام اثر خود را اعلام کنید

|اعلام اتمام آثار|

مدیریت تالار ادبیات
 

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
گل؟ پس کی؟
کی قرار است خارهای تیز این شاخه گل بدهد؟
چه زمانی می‌توانم باور کنم از خار منحوس، گلی زیبنده بروید؟
نمی‌شود باور کرد! چون گاهی که محسور زیبایی‌اش هستم او با بی‌رحمی خارهایش را درون بدنم فرو می‌کند!
دیگر نمی‌توانم... گل، قلبم را شکسته؛ می‌دانم اگر بماند، دوباره زخمی می‌شوم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
دردناک است... اما با این‌که می‌دانستم در هنگام لمس زخمی می‌شوم این کار را مرتباً انجام می‌دادم!
البته می‌خواهم بگویم این متن فقط در ر*اب*طه با گل‌ و خارهایش نیست.
گاهی با این‌که می‌دانیم خورشیدمان فقط مدتی در آسمان دلمان است باز هم می‌خواهیم ماهَش باشیم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
امید ناامید هستم!
زمانی که دلم می‌گوید بلاخره خار گل می‌دهد؛ اما افکار بیمار گونه‌ام می‌گوید:
" او فقط یک خار است، یک خار خیلی خیلی کوچولو".
نمی‌دانم قلب عالم است یا مغز!
نمی‌دانم امید گاهی پوچ است یا نه!
فقط دوست دارم
به امید هرگاه گل‌هایم را نوازش کنم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
تو مانند گلی زیبا دلم را به لرزش در‌ می‌آوری؛
اما حرف‌هایت... امان از حرف‌هایت که مثل خاری زخم میزند به قلب بیمار ما!
کاش واقعا آن‌قدر زیبا نبودی که خار روی ساقه‌هایت را نبینیم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
خسته‌تر از آن هستم که بخواهم بگویم:
" باطن خاطر ما بی‌شمار هِریدا است!"
لطفا هِریدا نزنید که دلمان دلمه بسته از جهش این خون گلگون!
که زخم است، زخم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
من به تماشا نشسته‌ام، به تماشای گل که با هر وزش نسیم، گلبرگ‌هایش می‌ریزد.
این روزگار تمامش تقدیر است؟ شاید نه.
شاید این گل، از همان اول محکوم به پژمردن بود؛ مثل قلبی که در میان اشتیاقی بی‌پایان برای لمس محبت خود را در دام زخم‌های بی‌رحم دیگری می‌بیند.
زخم‌هایی که هیچ‌وقت در انتظار گل دادن هریدا التيام نیافت! بلکه بدتر امید‌های نا‌ به‌ جایم زخمی می‌زدند بر روی خون گلگون دلمه بسته‌ی هریدا!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
ابتدای دیدنش معجزه‌ای در سلول‌های مغزم ثبت شد!
او یک معجزه بود!
می‌دانستم در دوست داشتنش بی‌شک درد‌هایی بی‌صدا فریاد می‌کشند. در سکوت شب هق‌هق می‌کنند و من، اما در این بازی بی‌پایان، همان‌طور که زخمی می‌شدم باز هم در پی او می‌دویدم با تمام وجود، با تمام امید!
شاید فکر می‌کردم که هر زخمی روزی بهبود می‌یابد؛ اما حالا، این زخمی که در دل دارم دیگر چیزی جز بخشی از من نیست!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Heyzha

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Jul 30, 2023
106
خار از روی زیبنده تو حافظ است و تو دلبسته او!
می‌دانم سالیان سال تو را نگاه داشته است؛ اما صد حیف که همان خار زخم‌هایی بر روی قلبم به جای گذاشتند که دردی عمیق هزاران ساله‌ای را به همراه داشت!​
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 20) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 1, Members: 0, Guests: 1)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا