با حس تنگی نفس و عرق سردی که روی کمرش نشسته بود، از خواب پرید؛ نفسنفس میزد باز کابوسهایش و تنگی نفسش امانش را باهم بریده بود به اطرافش نگاه کرد اول هیچ حس درکی از اطرافش نداشت، نگاهش را در اتاق تاریک چرخاند؛ پتو را کنار زد و از روی تختش بلند شد و آن دمپاییهای خز که سالها قبل پدرش بدون هیچ مناسبتی به تک دخترکش هدیه داد را پوشید و دخترک بابت آن دمپاییها ذوق زیادی نشان داد؛ در تاریکی کلید برق را نگاهش پیدا کرد و به سمتش رفت و روشنش کرد و اتاقش در روشنایی فرو رفت و دختر دقایقی چشمانش را بابت آن نور روشن و زیاد چین داد کمکم چشمانش را باز کرد و پارچ آب که روی عسلی بود را با دستانی که میلرزید برداشت و کمی از آن را داخل لیوان پیرکس ریخت روی از ترس و خستگی زیاد روی تخت افتاد و لیوان در دستش لرزید و کنار پایش روی زمین سنگ کرمی رنگ افتاد و لیوان هزار تیکه شد با چشمان خسته نگاه را از لیوان گرفت و پایش را روی تخت گذاشت و سرش را به تاج تختش تکیه داد که در اتاقش آرام باز شد و پدرش وارد شد، دخترکش چشم باز کرد و لبخند بیجانی از روی ترس و وحشت زد.
خب
بعد عمل:
✅ دمپایی خز
بعد احساس:
-
بعد اندیشه:
✅
میتونیم اون درد و ترسی که اون موقع درگیرش هست در نظر بگیریم
ببینید احساساتی که شما تو متنتون بکار بردید اینان:
✅ تنگی نفس
✅ ذوق زدگی
✅ لرزش دستاش
✅ خستگی
✅ ترس و وحشت
اینا احساساتی ان که اون لحظه به دختر دست یعنی جزوی از شخصیت و رفتارای اون نیست
شما باید طوری نگارش کنید که اینا یا هر احساس دیگه جزوی از شخصیتش باشه
مثلا میگیم فلانی چقدر مهربونه
فلانی خیلی زود عصبی میشه
برای عمل شما باید ظاهر و پوشش دختر توصیف کنید
اینکه فضا اومده توصیف کردید خیلی عالی بود یعتی فضاسازی شما عالیه جدا میگم
ولی باید ظاهر فیزیک دختر نوع پوشش قدش و.. اینارو هم یکم بگی ازشون