گالری شخصی [ گالری شخصی آفرودیت | باوَرَم کُن ]

[آفرودیت؛]

فعلا نجات دهنده تو آینه قول داده از ترم بعد‌ درس بخونه!

 

[آفرودیت؛]

 

[آفرودیت؛]

نه دوری که منتظرت باشم، نه نزدیک که به آغوشت کشم.
نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد، نه از تو بی‌نصیبم که فراموشت کنم!
تو در میان همه‌چیزی... .

 

[آفرودیت؛]

ولی می‌خواستم مثل پروانه دورت بگردم شلوغ بود دورت نشد.

 

[آفرودیت؛]

یه دورانی بود دخترا به دوستاشون می‌گفتن که دوست پسراشون رو امتحان کنن نتایجش خوب نبود طرحش جمع شد... .

 

[آفرودیت؛]

 

[آفرودیت؛]

آبی و قرمز مال هم بودن، تا اینکه آبی و صورتی باهم آشنا شدن، پس قرمز، مشکی خودش رو پیدا کرد.
-

 

[آفرودیت؛]

کسی نمی‌تونه روی اعصاب من راه بره، ‏چون روی چیزی که وجود نداره نمی‌شه راه رفت.​