نقد و بررسی نقد و بررسی رمان لعن | منتقد: Mojgan

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
نام رمان: لعن
نام نویسنده: ساناز محمدی @Sisi
ژانر رمان: فانتزی، عاشقانه ترسناک
منتقد: @mojgan_a
خلاصه:
همه چیز از نواخته شدن فلوت شروع شد. زمانی که صدای آهنگینش در دنیا شنیده شد ، سایه‌‌های سیاه از دل تاریکی به بیرون راه پیدا کردن. عروسک‌هایی از جنس آدم که روحشان قربانی تاریکی شده بود، از دل چاه بیرون خزیدن. صدای جیغ کودکان آمیخته با ناله های مردان و شیوع زنان که همه‌شان قربانی تاریکی‌ شده‌ان، تمام جهان را پر کرده‌ است. باید فرار کرد! انگار کسی از دل تاریکی بیرون می‌آید؛ ماندن جایز نیست!
لینک تاپیک تایپ:
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
سلام نویسنده عزیز
عنوان رمان:
نام رمان در بیشتر موارد اولین مورد ارتباطی خواننده با رمان است؛ بنابراین باید دارای ویژگی‌هایی باشد که خواننده را به سمت خواندن هل دهد.
لعن نام انتخابی نویسنده می‌باشد.
لعن در اصل به معنی راندن است و در ادیان ابراهیمی به معنی دور شدن یا دور کردن بنده از رحمت خداوند یا قرار گرفتن در معرض عذاب الهی است.
این عنوان تک کلمه‌ای معنی مشخصی دارد؛ اما آنقدر با محتوای رمان ارتباط ندارد.
بعد مثبت این عنوان کلیشه نبودن آن است و تقریبا ۳۰ درصد جذابیت را به رمان می‌بخشد و جزو مهم‌ترین بخش‌ها به حساب می‌آید؛ عنوان شما ایده‌آل و به دور از کلیشه است.
عنوان ″ لعن ″ با ژانر فانتزی و ترسناک ارتباط دارد؛ اما با ژانر عاشقانه نه.
این عنوان هم با مزایای مثبت و هم منفی برخوردار است.

ژانر رمان:
ژانر رمان نشان دهنده این موضوع است که نویسنده در چه نوعی اثر خود را نگارش کرده است و استفاده صحیح از ژانر از اهمیت بالایی برخوردار است.
فانتزی، عاشقانه، ترسناک
ژانرهای انتخابی نویسنده برای داستان هستند.
ژانرهای انتخابی به غیر از عاشقانه به خوبی در عنوان، خلاصه، مقدمه و سیر رمان مشاهده می‌شود.
ژانر فانتزی جزو ژانرهای محبوب است و در کنار آن ژانر ترسناک محبوبیت‌اش را بیشتر می‌کند.
ژانرهای انتخابی نویسنده به خوبی رمان را پوشش می‌دهد؛ اما ژانر عاشقانه‌ صرفا فقط در ژانر قرار دارد و در رمان پدیدار نیست.

خلاصه رمان :
خلاصه رمان همانطور که از اسم آن مشخص است؛ باید چکیده‌ای از کل داستان باشد.
نویسنده باید سعی کند خلاصه‌‌ای تحویل دهد که در عین نامهفوم و گنگ بودن اطلاعات ناچیزی به خواننده از رمان بدهد، در غیر این صورت خواننده موضوع کل رمان را فهمیده و هیچ علاقه‌ای نسبت به شروع یا ادامه دادن آن نشان نخواهد داد.
″ همه چیز از نواخته شدن فلوت شروع شد. زمانی که صدای آهنگینش در دنیا شنیده شد ، سایه‌‌های سیاه از دل تاریکی به بیرون راه پیدا کردن. عروسک‌هایی از جنس آدم که روحشان قربانی تاریکی شده بود، از دل چاه بیرون خزیدن. صدای جیغ کودکان آمیخته با ناله های مردان و شیوع زنان که همه‌شان قربانی تاریکی‌ شده‌ان، تمام جهان را پر کرده‌ است. باید فرار کرد! انگار کسی از دل تاریکی بیرون می‌آید؛ ماندن جایز نیست! ″
خلاصه کاملا نامفهوم بوده و خواننده مطمئن نیست با چه چیزی قرار است رو به رو شود.
از بعد مثبت بخواهیم به خلاصه نگاه کنیم:
خلاصه‌ای کاملا گنگ که خواننده را مجاب می‌کند تا بفهمد این خلاصه چه چیزی را بازگو می‌کند
بعد منفی:
خلاصه گنگ خواننده را از شروع رمان منصرف می‌کند چون از این خلاصه هیچ چیزی دستگیرش نشده است.
بعد دوم بیشتر خودنمایی می‌کند، خلاصه جذابیت نویسندگی را در نویسنده نشان داده؛ اما خلاصه یک چکیده از رمان است نه صرفا چند جمله موثر برای خواندن شدن.
ژانر فانتزی و ترسناک در خلاصه پدیدار است؛ اما ژانر عاشقانه به هیچ وجه دیده نمی‌شود.

مقدمه رمان :
مقدمه سرآغاز رمان و داستان است. درواقع دربرگیرنده تمامی احساسات و عواطف برده شده در می‌باشد پس با ژانر ارتباط مستقیمی دارد
مقدمه در رسیدن به هدف خود، نشان دادن فضای کلی رمان و آمادگی خواننده برای شروع رمان، به خوبی عمل کرده باشد
همچنین نویسنده باید در نشان دادن ژانرهای فانتزی معمایی دریغ نکند.
مقدمه باید بین 3 الی 9 خط باشد و مقدمه نویسنده از حد معقول بیشتر است.
مقدمه همانند خلاصه نوشته شده و کاملا گنگ است؛ معنی مشخصی ندارد و جمله بندی‌ها به خوبی رعایت نشده است.
مقدمه ژانر فانتزی و تا حدودی ژانر ترسناک را در برگرفته؛ اما بازهم ژانر عاشقانه‌ای دیده نمی‌شود.
درست است که گنگ و مبهم بودن خواننده را تشویق به خواندن می‌کند؛ اما همین مبهمی هم حد و مرزی دارد و نویسنده از آن هم فراتر رفته است.

جلد رمان :
جلد رمان از دیگر ارکان های ظاهری رمان است که در مراحل ابتدایی خواننده با ان مواجه می‌شود و میتواند روی تصمیمش بر خواندن یا نخواندن تاثیر بگذارد. متاسفانه هیچ جلدی مشاهده نشد.


شروع رمان:
شروع مبهم بود به گونه‌ای که خواننده رو با کلی سوال مواجه می‌کنه.
ژانر فانتزی اول داستان به خوبی دیده می‌شود.
شروع رمان جذابیت بیشتر نسبت به سایر داشت و خواننده را مجذوب می‌کرد تا ادامه را بخواند.
در شروع رمان با صحنه‌ای مواجه هستیم که گروهی دور هم شده‌اند و نیمی از آن خوشحال و نیمی دیگر ناراحت از کشته شدن ″ یل ″ هستند.
در این‌جا گنگ بودن به خوبی رعایت شده و برای خواننده این سوال به وجود میاد که یل کی بوده که این همه آدم به خاطر کشته شدنش دور هم جمع شدند و مجذوب این میشه که به خوندن ادامه بده تا از این وقایع سر در بیاره که داستان سیصد سال به آینده می‌ره.
این‌جا با دختری مواجه میشیم که خدمتکاره و از توصیفات نویسنده مشخص میشه که تناسخی به وجود آمده و ″یل″ که شخصیت اصلی داستان است، بعد از مرگش و گذشت سیصد سال تناسخ پیدا کرده و آن خدمتکار باعث این تناسخ شده است.
طی اتفاقاتی که رخ میده جذابیت داستان و کلیشه‌ای نبودنش جذابیت را به رخ خواننده می‌کشد.


سیر داستان :
سیر پیشروی روایت دربرگیرنده سرعت اصلی و بخش عظیمی از اوج و فرود‌های اصلی بوده است و باید روند متعادلی داشته باشد
یعنی نه خیلی سریع که خواننده از داستان چیزی متوجه نشود و نه خیلی کند و ملایم.
شروع و سیر جذابی داشت؛ اما روند سریع باعث میشد خواننده کمی گیج و در نهایت امکان خسته شدن از خواندن را داشته باشد.
به غیر از روند تند و سریع هیچ مشکلی وجود نداشت.

بافت متن :
بافت رمان در حالت عادی به صورت ادبی نگارش شده بود و دیالوگ و مونولوگ به صورت محاوره نوشته شده بود.
اما در بعضی از جاهای داستان به سمت محاوره نویسی رفته بود که در بافت ادبی تناقص ایجاد می‌کرد.
در ادبی نویسی به جای ولی، اما استفاده میشه و یک سری کلمات دیگه که در ادبی به یک شکله و در محاوره به شکل دیگه ای مثل همین مثالی که زدم و نویسنده در داستان با بافت ادبی کلمات محاوره نوشته بودند.


دیالوگ و مونولوگ :
در دیالوگ و مونولوگ به محاوره نگاشته شده بود، نیمی از داستان از مونولوگ و دیالوگ تشکیل شده بود و این کاملا مطلوب است.

توصیفات:
در پارت‌های اولیه حس‌هایی همچون نفرت و انتقام بیشتر پدیدار است.
در توصیفات مکانی کمی ضعف وجود داشت و به خوبی از موقعیت مکانی و توصیفات احساسی استفاده نشده بود و نویسنده گذری از روی آن رد شده بود.

شخصیت‌سازی:
بخش مهمی از ساختار شکل ترسیم رمان!
و بخش اصلی سیر ان برعهده کارکترهاست و کارکتر در رمان باید به طور استاندارد استفاده کند
که البته می بایست بعد از بررسی شخصیت باید دسته بندی شخصیت پردازی انجام شود
البته که پیش از بررسی بعد و جوانب کارکتر، لازمه امر دسته بندی شخصیت‌هاست.
با توجه به کاراکتر اصلی، گذشته‌ای سخت و آینده‌ای سخت‌تر پیش رو داشت.
با خواندن پارت‌های اولیه میشد با کاراکتر اصلی ″ یل ″ آشنا شد و ارتباط خوبی گرفت و شخصیت ″یل″ ژانر فانتزی را به خوبی اعمال کرده است.



فضاسازی:
فضایی که نویسنده برای رخدادها در رمان ایجاد کرده فضاسازی کل را شامل می‌شود که ما در کنار توصیفات مکان، زمان و... می‌بایست شاهد فضایی حسی مرتبط با حال و هوای رمان و کارکتر را محسوس باشیم.
به این مورد کمتر توجه شده بود و در بعضی از جاهای داستان خواننده موقعیت پیش رو را از دست می‌داد.
لوکیشن و زمان وقوع جریانات کاملا تخیلی با ژانر فانتزی ارتباط مستقیمی دارد.
یکی از شاخه‌های اصلی نویسندگی فضاسازی است که نویسنده از این مورد بهره کامل را دریافت نکرده است.


کشمکش‌ها:
بخشی از تقابل شخصیت با موانع و جریانات مجموعه از کشمکش‌های فرعی و اصلی داستان را ساخته تا داستان دارای هیجانات و اوج‌ فرود‌های باشد.
کشمکش کاراکتر اصلی ″یل″ با دنیای اطرافش و گیر افتادن در بدنی که قدرتش رو نتواند به رخ بکشد ماجرای اصلی است.


پیرنگ :
پیرنگ داستان اسکلت‌‌بندی کلی را به همراه بدنه و عناصر می‌سازد. و داستان به صورت مرحله به مرحله پیش می‌رود.
پیرنگ طرح ریزه شده و پیچیدگی‌های زیادی که در داستان مشاهده میشه پیرنگ بی نقص و به دور از کلیشه‌ای دیده می‌شود.
اصلیت یک داستان به کلیشه نبودنش است و نویسنده باید تا آخر از کلیشه دوری کند تا داستانی با جذابیت بالا ارائه دهد.
امیدوارم نویسنده تا آخر به همین منوال ادامه دهد.
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 5) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 1, Members: 0, Guests: 1)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا