عنوان رمان:
نام رمان در واقع معرفی کننده اثر است نویسنده با آن مخاطب را به چالش دعوت میکند. باید دور از کلیشه باشد.
نام رمان از دو کلمهی «دلدار» و «کُش» تشکیل شده است. نام رمان هرچه کوتاهتر باشد، به راحتی در ذهن و یاد مخاطب به یادگار میماند. نام دلدارکش، هوشمندانه انتخاب شده است و گیرایی خاص خود را دارد و با متن و سیر داستان و همچنین ژانر، هماهنگی دارد.
ژانر رمان: «عاشقانه، جنایی»
ژانر رمان، فاکتور بعدی در معرفی رمان به مخاطب است و تلفیق چند ژانر با هم، دست نویسنده را برای خلق اتفاقات جذاب و غیرمنتظره بازتر میکند. ژانر انتخابی با نام و پیرنگ و سیر داستان هماهنگی دارد؛ اما افزودن ژانر معمایی، با توجه به مجهول بودن علت اعدام برنا و مرگ مشکوک سهراب و همسرش در تصادف، و اینکه داستان حول محور این اتفاقات میچرخد، بهترین گزینه است.
خلاصه رمان:
در خلاصه کمی از پروای عاشق، دردمند و سختیهایی که متحمل شده گفتید، و با کلمات به گونهای بازی کردید که مخاطب تشنه ادامه داستان شود و این موضوع، چراهایی در ذهن ایجاد میکند که خود انگیزهای است برای ترغیب خواننده به ادامه داستان.
مقدمه رمان:
مقدمه در اصل شروع رمان هست ه یک سرنخهایی در مورد موضوع اصلی رمان، در اختیار مخاطب میگذارد. در مقدمه از دوبیتی اشعار مولانا استفاده کردید که با متن و سیر و نام رمان سنخیت دارد و هوشمندانه عمل کردید؛ اما انتظار میرود کسی که قلم پخته و قوی دارد از متون ادبی که توسط خودش خلق شده استفاده کند.
جلد رمان:
برای جلد رمان باید به ژانر، نام و بدنه داستان توجه شود تا خواننده بتواند با آن ارتباط بگیرد. در جلد، ژانر عاشقانه به خوبی به نمایش گذاشته شده است؛ ولی در انتقال حس و حال ژانر جنایی فقیر است.
شروع رمان:
شروع رمان باید در اوج باشد که هم خواننده را به وجد بیاورد و هم سر شوق، تا بتواند پروپا قرص پای داستان بنشیند و تا انتهای آن از خواندن رمان لذت ببرد، و به داستانی ماندگار در ذهنش مبدل گردد. شروع داستان نسبت به نام و ژانر به خوبی و در اوج بود. اعدام برنا و بیقراریهای پروا ملموس بودند؛ اما با پر و بال دادن بیشتر به فضا و توصیفات به جا، میتوانستید بهترین خروجی را برای چری بوک، استارت بزنید، ولی در کل خوب و منطقی شروع شد.
زاویه دید:
زاویه دید در رمان دلدارکش از زبان راوی روایت میشود. تغییری در بین روایت کننده مشاهده نشد که میتوان به عنوان نقطه قوت از آن یاد کرد.
سیر داستان:
سیر داستان به خوبی و به میزان اتفاقات، به راه خود ادامه میدهد که جذابیت دارد. نه به تندی از یک موضوع سرسری رد میشود و نه آنقدری وی یک موضوع فوکوس میکند که حوصله سربر شود و اطلاعات را در ریتم منظم خود به معرض نمایش میگذارد. پرش زمانی مشاهده نشد که نشان از مسلط بودن شما به متن است.
بافت رمان:
رمان در دیالوگها محاوره و در مونولوگها ادبی نگارش شده است ه به خوبی از هم تفکیک شدهاند و تداخلی در هیچ کدام ایجاد نشده است. بیان دیالوگها خوب و عامیانه است ما در دیالوگها بعضاً از کلماتی استفاده شد که پیچیدگی خود را دارد و مناسب همه اقشار خواننده نیست، اگر از کلمات سادهتر و شیواتر استفاده کنید و بتوانید با آنها منظور خود را برسانید در جذب مخاطب موفقتر عمل خواهید کرد
دیالوگها و مونولوگها:
مونولوگها و دیالوگها باید از پس فضاسازی و توصیفات ظاهری، رفتاری، اخلاقی، دیدگاه شخصیتها و... بر بیایند به گونهای نگارش شوند که خواننده خود را در دل اتفاقات و جزئی از آن ببیند. دیالوگها کوتاه مختصر و جامع بودند و در رساندن منظور و هدف خوب عمل کردند؛ اما مونولوگها گاهی از پیچیدگی خاصی برخوردار بودند. افعال تکراری در چند جمله کوتاه پشت سر هم، و استفاده از کلماتی با «ـَ ش» در یک جمله به صورت متداول و متداوم، از جذابیت نوشته کاسته است صورتی که با اندکی تامل میتوانستید جملات و افعال و کلماتی به مراتب مناسبتر را جایگزین کنید.
توصیفات:
همانطور که قبلتر اشاره شد ید مونولوگها به گونهای باشند که خواننده خود را در صحنه حس کند و همه چیز را به خوبی تصور کند. دست و بالتان باز است و هر چیزی که در ذهنتان دارید به قلم نگارش درآورید. در توصیفات کمی، کم کاری به چشم میخورد. مثلاً صحنه اعدام برنا را میتوانستید خیلی واقع گرایانهتر بنویسید، و با استفاده از توصیفات صحنه بی بدیل خلق کنید. از ازدحام جمعیت گرفته تا هنگام مرگ؛ اما بیشتر به حالات پروا پرداختید تا صحنه اعدام ِ یک وکیلِ قاچاقچیِ به ظاهر گناهکار. مراسم تدفین سهراب هم همینطور. خبری از بیقراریهای مادر و پدری که جوان از دست دادهاند نبود. خانواده همسر سهراب هم به همین صورت.
شخصیت سازی:
پروا از شخصیت قوی برخوردار است. شخصیت داراب و فردین و مازیار، با توجه به نظامی بودنشان باورپذیر است.
به کلی در شخصیت سازی کاراکترها قوی و خوب عمل کردید که به شما بابت این امر تبریک میگویم.
کشمکش و تعلیق:
تعلیقهایی که در برخی از مونولوگها مشاهده شد حس کنجکاوی خواننده را تحریک و او را ترغیب میکند تا به خواندن ادامه دهد. کشمکشهای درونی داراب و پروا ه گونهای پرداخته شده است که خواننده را پای ثابت رمان شما نگه دارد.
ایده و پیرنگ:
پیرنگ از قانون خاص خود پیروی میکند. در این موضوع نه به یکباره اطلاعات را رو میکند نه به طور کل همه جریان را معمایی پیش میبرد. با توجه به اینکه در اوایل رمان هستیم انتظار میرود که در آیندهای نه چندان دور، شاهد ماجرایی غیرقابل پیشبینی باشیم؛ و اما ایده! ایده کلیشهایست؛ اما با توجه به قلم قوی و پخته، توانستید خط مرزی بین کلیشه و نو را حفظ کنید.
ایرادات نگارشی:
تابع قانون و مرد قوانین ❌ تابع قوانین و مرد قانون ✔️
همینجام❌ همینجام✔️
سردیشان ❌ سردیشان✔️
جلوی همین در سراسر فولادین ❌ جلوی همین درب سراسر فولادین ✔️ (در مونولوگ از درب استفاده میشود)
جزٔ❌ جز✔️ (۴مورد)
چرا این این عق زدنها ❌ چرا این عق زدنها ✔️
کمر به هل دادن عشقش بسته ❌ کمر همت به هل دادن عشقش بسته ✔️
پهناوری کت ❌ پهنای کت ✔️
نه برسام؟❌ نه برسام.✔️
جایشان ❌ جایشان✔️
جفتشان ❌ جفتشان✔️
مشهود زود ❌ مشهود بود ✔️
تارهای پُرکلاغی❌ تارهای پَرکلاغی✔️
چهرهای مهتابی ❌ چهرهی مهتابی✔️
در چند مورد ، و ؛ رعایت نشده است.
نقاط ضعف:
کم کاری در فضاسازی.
استفاده از کلمات پیچیده که با کمی تامل میتوان آن را رفع کرد.
نقاط قوت: شخصیت پردازی قوی، قلم قوی و پخته نویسنده، تفکیک عالی نگارش محاوره و ادبی.
موفق باشید.🌹