۱. شروع داستان
همه میدانیم و هزارانبار شنیدهایم که اگر داستانمان بهخوبی شروع نشود و جملات اولیهی داستان مخاطب را درگیر نکند، داستانمان بهزودی طعم شکست را خواهد چشید. اما اینکه چطور یک داستان شروع خواهد شد بستگی به ژانر داستانی شما و البته مهارتتان در بهکاربردن تکنیکهای شروع داستان دارد.
برخلاف داستانهای کلاسیک قرن ۱۹، داستانهای مدرن به شروعی خلاقانه نیازمند است. شروعی که معمولاً غیر توصیفی و کنجکاوانه باشد. شروعی که میتواند از مابین یک بخش از داستان و یا به یک دیالوگ تعلیقآور ختم شود.
اگر شروع داستانتان آنقدر کسلکننده و بیمزه است که حتی خودتان هم تحمل خواندش را ندارید؛ بیرحمانه چند صفحهی اولیه را دور بریزید و مجدد برای شروع آن داستان تلاش کنید.
اما اینکه داستان از کجا آغاز میشود بحثی جداگانه دارد. شما در ابتدای نوشتن، داستان نمینویسید بلکه یک روایت را شرح میدهید. روایتی که شاید منظم باشد اما باز هم داستانی در آن شروع نشده تا آنکه نقطهی آغاز داستان با یک محرکهی اولیه شکل میگیرد. شما مقدمهسرایی میکنید و سپس یک اتفاق ناگهانی رخ میدهد که آن اتفاق ناگهانی نقطهی شروع داستان میشود. حال اینکه نقطهی شروع چقدر از آغاز روایت فاصله داشته باشد و شما چقدر به مقدمهچینی برای شروع داستان نیاز دارید بستگی به خودتان دارد. اما یادتان نرود که فاصلهی مقدمهچینی و حادثهی محرک اولیه نباید آنقدر کِش بیاید که مخاطب را خسته و کِسل کند.