Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
صدایت کردم امشب
میان روهایایم
چه گویم از حال دل
که از اشک خیس آبم
منو می‌کشه ماتم
این غم‌های روز افزون
چه دلگیره جدایی
امان از چرخ گردون​
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
بیش از این تابم نده در بین بیچارگی
تا همین جایش بسی دشوار بود ایستادگی
شب‌ها بیداری و اشک و روزها فکر و خیال
نهایت دیوانگی‌ست با این وضع دلدادگی
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
ای که هستی، یاد تو با این جان آمیخته شده
عشق تو چون درس شیرینی به قلب دیکته شده
گیتی از بود تو آن چنان به وجد آمده که
تا سراپرده‌ی او ز عشق به هم ریخته شده
ماه من، ای راه من، ای همدم و همراه من
هستی ز زیبایی‌ات، صد بار فرو ریخته شده
در وصف کمالات و جمالاتت من مدهوشم
انگاری جان من و جان تو هم‌زیسته شده
وجودت باران جان‌بخشی به صحن هستی‌ست
از دل کویر ز تو غنچه بر انگیخته شده
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری
بی‌سبب نیست که در کنج دلم جا داری
قبل تو عشق در این ذهن فقط فرضیه بود
اما اکنون صدر فرضیه‌ها جا داری
شمع و پروانه، گل، غنچه، من دیوانه
در تمام این مجموعه‌ها جا داری
قبل تو عشق در این مجموعه‌ها زنجیر بود
اما اکنون تو به جای آن جا داری


*تضمین: بیت اول:
آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری
بی‌سبب نیست که در کنج دلم جا داری
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
کاش زمان در میان عاطفه‌ها زنجیر بود
بذر شادی در این خاک بسیار تکثیر بود
من در این قافله‌ی غم، دلم تکمیل بود
خواب هر شبم نهایت به همین تعبیر بود
ای دلم خدمت غم صد بار مبارک بادت
روح من در این آلام تا به ابد تسخیر بود
زندگی درد عجیبی‌ست بدان محکومم
نعمت مرگ برایم تا ابد تاخیر بود
غم یقینا به منِ مخدوم ارادت دارد
که شاید شادی به جایی با خودش درگیر بود
اشک چشمانم خفایا گونه‌هایم را درید
طرح زیبایی ز آن بر صورتم تحریر بود
حتی با دیدن من آیینه هم غمگین شد
انگاری جان در این آیینه‌ها سر زیر بود
شادی چیست، عشق کجاست، مرهم و همراه کجاست
از برایم تمام این ها بی هیچ تفسیر بود
در میان آتش عشق مثل هیزم بودم
حال مشکوفم برای همگان چشمگیر بود
وقتی مهر آن که می‌خواستم همراهم نبود
مهر مهرویانِ دگر اما بی‌تاثیر بود
مگر ای هستی گناه من چه چیز بود که حال
کز برای من سراسر تقصیر و تحقیر بود
حال من این روزها هیچ گونه تعریفی نداشت
آن چنان که گویا شاید تمامش تقدیر بود
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
چرا باید در این داستان پایانش یک نفر باشد
دل تنهای من باید ز حالت بی‌خبر باشد
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت
ولی آهسته می‌گویم خدایا بی‌اثر باشد
چه قدر خندیدم و روزی ندانستم سرم آید
که فکرت در خیالاتم مداما در سفر باشد
به شوق دیدارت باز هم نثارت می‌کنم جانم
در این تنم تا آن لحظه ولی جانی اگر باشد
تداعی می‌کند پنهان و هر دم می‌دهد جولان
روی ماهت در افکارم شب و روز در نظر باشد
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
خنده بر لب می‌زنم تا کس نداند راز من
ورنه دنیایی که دیدم جای خندیدن نداشت
عاشقت بودم ولی رفتی گذاشتی تنهایم
کاری کردی با دلم که جای بخشیدن نداشت
رفتی بعد از رفتنت به خواب نیامد چشم من
بعد تو انگار که چشمان قصد خوابیدن نداشت
بین این فاصله‌ها اشک دو چشمانم که سهل
حتی باران هم بی‌تو هیچ میل باریدن نداشت
این دلم با یاد تو نابود نابود است هنوز
این حالی که من دارم هیچ جای پرسیدن نداشت
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
چرا در این زمان مرا هیچ کسی همراهی نکرد
آن عشق دیرینه مرا تا به ابد یاری نکرد
در عمق چشمانش چه بود که دل را از سینه ربود
دلیل رفتنش چه بود دلم که کوتاهی نکرد
از من دیوانه چه ماند به جز رویاهایی که ماند
از او فقط خاطره ماند که با عشق همکاری نکرد
آه که شدم محتاج او محتاج یک لبخند او
محتاج عطر و بوی او اما دلش یاری نکرد
این دل من خیری ندید از عشقی که آمد پدید
آشوبِ در دل را ندید رفت و دگر یادی نکرد
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
راز این شادی چیست در بین ماست
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
در بیابان بودیم و باران گرفت
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
زندگی بر ما سخت، آسان گرفت
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
قلب من با دیدنت آرام گرفت
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
مهر، چه زهر چشمی از دردها گرفت
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگی‌ست که جریان دارد
زندگی درد قشنگی‌ست در این فاصله‌ها
وقتی یاد تو در این فاصله‌ها جان دارد
دیدمت ثانیه‌ای و این درد آغاز شد
این نگاه در وجود خود عشقی پنهان دارد
غم من را حتی آیینه‌ها فهمیدند
انگاری جان در این آیینه‌ها جان دارد


* تضمین: بیت اول:
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگی‌ست که جریان دارد
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 13) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 1) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا