Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
حرف‌های ناگفته اما روزی پیدا می‌شوند
هر چه کتمان هم شوند، تبدیل به غوغا می‌شوند
خنده بر لب می‌زنم تا کس نداند راز من
بغض و رازهای نهفته روزی پیدا می‌شوند
از برای سنگدلان هیچ زود قضاوت‌ها نکن
حتی سنگدل‌ترین‌ها هم روزی شیدا می‌شوند
شب‌ها ترس کابوسی را من نمی‌خرم به جان
چون می‌دانم خواب‌هایم مفهوم رویا می‌شوند
هان مشو نومید که چون واقف نه ای از سر غیب
رنگین کمان هم بعد باران هویدا می‌شود
اما فکر نرمی شن‌های ساحل را نکن
که تمام ساحلان ختم به دریا می‌شوند
عشق و لبخندهای کوچک را مبادا گم کنی
زمانی تمام این ها قدر دنیا می‌شوند
گر بینی دوست و دشمن ز پشت خ**یا*نت‌ها بکرد
بذر غم را در خودت نکار که رسوا می‌شوند
گر ناکسان پایمال کنند عشقت را غمگین نشو
عشق‌های پاک نصیب دل‌های تنها می‌شوند
گر نیمه‌ی راه بینی دوستان رهایت کرده‌اند
دان روزی از برایت پر از تمنا می‌شوند


*تضمین:
1. خنده بر لب می‌زنم تا کس نداند راز من
2. هان مشو نومید که چون واقف نه ای از سر غیب
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
عاشقت بودم زمانی که عاشقی پیدا نبود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
آن دم که این دلم مرا به لمس دستانت فروخت
فکر تو خواب را از این چشمان عاشقم زدود


* تضمین:
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
رفتی اما در دلم احساس من کمتر نشد
چندی از روزها گذشت و حال من بهتر نشد
هنگام رفتن نگاهت آن چنان سرد بود دگر
که نگاهت تا به حال حتی از این سردتر نشد
نیستی و برای تو گلی ز باغچه چیدم و
حتی آن گل هم به اندازه‌ی من پرپر نشد
بارها از اهل و نا اهل دو صد خنجر خوردم ولی
درد و زخم هیچ کدام هم قدر این خنجر نشد
یاد آن ب*و*سه در این قلبم جا خوش کرده ولی
یاد هیچ ب*و*سه‌ی شیرینی از این تلخ‌تر نشد
یاد تو در دل همانند خداست اما دگر
که خدا با مخلوقش از این بیگانه‌تر نشد
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
در پس شب‌های تار، صبحی روان خواهد شد
در پس تنهایی‌ها، عشقی نهان خواهد شد
قصه‌ی درد قفس، می‌گذرد بی‌هم‌نفس
مطمئن باش دردهایت، روزی تمام خواهد شد
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
دردم از یار است و درمان نیز هم
فراز و نشیب این عشق نیست کم
گر چه روزی ساز دوری کوک شد
می‌جنگم پیروز نباشد این غم
خاطرات عشق، مرا خواهد کشت
درمانش جز مهر یار نیست این سم
این همه درد برایم انصاف نیست
اما به ابرو ندارم هیچ خم
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
زندگی در این جهان تنها خیالی بیش نیست
جهانی که رویا هم در آن کابوسی بیش نیست
در پی مفهوم عشق، گشتیم به قدر یک عمر
غافل از این که حس عشق هم خیالی بیش نیست
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می‌کند
دروغ معشوقه را هم عاشق باور می‌کند
لشکر عشق هم اگر که روزی بی‌رهبر بود
دنیا یک غمدیده را بر لشکر رهبر می‌کند
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
رفتی اما این دلم، رفتنت را باور نکرد
بین آتش بود اما یادت را خاکستر نکرد
عشق تو هک شده در اعماق این دل آن چنان
که نبودت را دروغ خواند، لحظه‌ای باور نکرد
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
نفهمیدی واسم بی‌تو
زندگی مثل زندونه
تا ابد خاطرات تو
توی این ذهنم می‌مونه
نفهمیدی چه شب‌ها که
با یاد تو سحر کردم
عزیزم بگو عشق اینه
یا که من اشتباه کردم
دلم آغوشتو می‌خواد
که عمری محو چشماته
اما افسوس همه اینا
فقط خواب و خیالاته
ازت پرسیدم و گفتی
که شاید سرنوشت گیره
شاید هم سرنوشت که نه
دلت جای دیگه گیره
عزیزم عاشقتم و
اینو یه دنیا می‌دونه
دیگه چه قدر باید باشم
منتظر تو، دیوونه​
 

Tavan

نویسنده فعال
نویسنده فعال
کاربر انجمن
Jan 22, 2025
55
عذابم میده هر روز این
غم دوریت توی سینه
نگاه سرد هر روزت
شاید که سرنوشت اینه
همون اول دلم وقتی
که دیدت بی‌صدا خندید
الان حالم طوریه که
میگم ای کاش نمی‌خندید
دستام سرد و چشام بارون
حالم مثل زمستونه
فقط فکر و خیالاتم
با این حالم نمی‌خونه
رفتی و بعد این داستان
دلم داغون و حیرونه
چه طور سر کنه با دوریت
جوابش رو نمی‌دونه​
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 13) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 1, Members: 0, Guests: 1)

Who has watch this thread (Total: 1) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا