درحال تایپ دلنوشته چزار اثر زیبا سعیدی کاربر چری بوک

لیلیت

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Aug 15, 2023
72
کد 061

عنوان: چزار
ژانر: تراژدی
نویسنده: زیبا سعيدي
ناظر: @رجینا


مقدمه:
می‌خندم، گویی در درون خود
چنان شوریده‌ام که در معجر شامگاهان به سان آفتابی گریزان تمام شب را پیش رفته‌ام!
به آن اشتیاقِ روزنه‌‌ی کهنه‌ا‌م قسم که غمزه‌ی فرو نشسته در بطلان وجودم را چون چوبی که نی‌شکر‌ها او را فریاد می‌زنند، پر از سیاهی در ژرفای تشنگی بیابان‌ها برای جرئی آب، درد را بهانه کردم و در برهنگی زمستان سخت فرو نشستم.
پ.ن: چزار به معنای حسرت به دل می‌باشد.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

!Herman

مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر انجمن
Jul 7, 2024
518
تاييد.jpg

بسم تعالی

نویسندگان خوش قلم ضمن تشکر و سپاس از انتخاب چری بوک برای نشر آثارتان، موارد ذکر شده را با دقت مطالعه نمایید؛

|قوانین تالار ادبیات|

سپس پس از گذشت 15 پست از دلنوشته‌ی خود میتوانید در تاپیک زیر درخواست نقد دهید
|درخواست نقد آثار|

پس از نقد اثر شما توسط تیم نقد برای تعیین سطح آثار خود در تاپیک زیر درخواست تگ دهید
|درخواست تگ آثار|

بعد از نقد و تگ اثر خود ميتوانيد درخواست جلد بدهيد
|درخواست جلد آثار|

چنانچه تمایل به ضبط اثارتان دارید، در تاپیک زیر درخواست دهید .
دلنوشته ها بدون درخواست نويسنده هم ضبط خواهد شد

|درخواست ضبط آثار|

چنانچه تمایلی به ادامه دادن دلنوشته خود به هر دلیلی ندارید میتوانید در تاپیک زیر درخواست انتقال به متروکه دهید
|انتقال به متروکه/ بازگردانی|

و پس از اتمام خود باتوجه به قوانین در تاپیک زیر اتمام اثر خود را اعلام کنید

|اعلام اتمام آثار|

باتشکر
سرپرست بخش ادبيات
 

لیلیت

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Aug 15, 2023
72
بر می‌خیرم.
با تن‌پوشی از خاطرات گذشته؛
قدم‌زنان از شاخه‌های سست پاییز گذر می‌کنم تا با شیفتگی نظارگر نیلوفر آبی باشم که فارغ از کرانه‌ها بر سرب‌های سیه‌روزی غمزه بنا می‌کند.
در انتظار هلهله‌های بهاران، حسرت‌ها در اندرون من انباشته می‌شوند و غبار پریشانی در دیدگانم چون شهدی عسل خوش می‌نشیند.
گویی نجوای باد در علفزارِ تفتیده در پی تالابی بود که دیرینه‌ای پیش در حسرت معشوق خود تن به ملوثِ بیابان داد.
 
آخرین ویرایش:

لیلیت

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Aug 15, 2023
72
می‌جهم از مویه‌های سربه فلک کشیده تا در مرمرهای روشن دشت‌ها پنهان شوم.
می‌خواهم در طغیان ستارگان، فراتر از همیشه لهمه‌ی آرزو‌هایم را در دست بگیرم و در گوش باد زمزمه‌‌اشام کنم
تا در این نهر، کوره‌راهی گشاده شود و
رویاهای سرگردانم در هجوم ترانه‌‌ای زننده، به گوش افلاک برسد‌
و کوه از دل‌آرایینده‌ی واژه‌هایش بریزد و خفگی چون صخره‌ای سوخته درون دالان‌های درخشان بهار نفوذ کند.​
 
آخرین ویرایش:

لیلیت

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Aug 15, 2023
72
طنینِ خنده‌های کودکی‌ام در لمسِ نفخ‌های درمانده، به رغم نسیان ابدی سکوت کرده‌اند!
شعله را بهانه کردم تا چون تشنه‌ای درون خیمه‌ی تژگاه، هلال ماه را مجسم کنم و بیغوله‌ای از سرما بر تن آتش بیفزایم.
در این ضرب‌آهنگ متوالی، افق از سیاهی عریان می‌شود تا شبق‌های سوخته چون آینه‌ای رخشان در ملامت هم گره گشایی کنند.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیت

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Aug 15, 2023
72
مرا به هنگام تراود باران، بر کالبد سپیدار‌های خشکیده آویختند تا آخرین فغان‌های پرنده‌ی مانده در قفس برای روز‌هایی که لبخند چون ساعت شماری پر تپش بر سایه‌‌ها نور می‌افکند، خاموش شوند.
حال جسمِ خالی از سکنه‌ام را به ریسمان مرگ گره زدنند تا امید‌های واهی و ضیافتی از جنس آسودگی در پاییزی‌ترین ماه سال؛ غم با نفرت شعله کشد و رسوایی چون پیله‌‌ای از هم تنیده باز پینه ببندد.
 
آخرین ویرایش:

لیلیت

نویسنده ادبی
نویسنده ادبی
نویسنده فعال
Aug 15, 2023
72
سایه‌ها که پر کشیدند، کالبد‌ها فرو ریختند.
به ناگه زخمی پابرهنه تا گلوگاهم بالا آمد، انگار که با آخرین نگاهش بخواهد تنِ رنجورش را به کویر خشک بسپارد، می‌افتد.
کوهپایه زیر پیکرش سینه خیز می‌شود تا آخرین شکوفه‌ی گیلاسش فرو نریزد و آخ از درونِ بطنی که فروغ و روشنی‌اش دیگر در تیرگی برزخ نمی‌رقصد.
سکوت از ناگفته‌ها تهی می‌ماند و دست‌ها در آستانه‌ی افتادن مجزوم می‌مانند.
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 20) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا