همگانی .| جملات ماندگار |.

[رجینا]

قدرت مرد بی‌گناه از همان بی‌گناهی اوست.

رمان همزاد

 

[رجینا]

به عقیده من بهتر است آدم تلخکام باشد ولی بداند، تا اینکه خوشحال باشد و فریب‌خورده.

رمان ابله

 

[رجینا]

امید گاهی تمام حماقت‌ها را معنای متعالی ابلهانه‌ای می‌بخشد. مثل امید به تغییر چیزهایی که به زبری پوست کرگدن شده و آدمی رویش، به نازکی بلاهتش، کرم می‌مالد.

رمان ناتمامی

 

[رجینا]

زیباترین اتفاقات زندگی‌ام اصلا در لیست «کارهایی که باید انجام بدهم» نبودند.

کتاب خودت باش دختر

 

[رجینا]

حتی یک سکه هم در جیبم نبود، اما رویاهای بزرگی در سر داشتم.

کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست

 

[رجینا]

دو چیز پول اشتباه است: خیلی زیاد بودنش و خیلی کم بودنش.

کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند

 

[رجینا]

تعقلی که هرگز به خواب نمی‌رود هیولا می‌آفریند.

کتاب کنستانسیا

 

[رجینا]

هر روز آدم چیزهای تازه‌ای یاد میگیره، ولی یه چیز هس که من خوب میدونم، وقتی آدم محتاج میشه، یا گرفتاری و بدبختی و غمی داره، باید دردشو پیش آدمهای ندار ببره. اینها هسن که به آدم کمک میکنن، فقط اینها.

کتاب خوشه‌های خشم

 

[رجینا]

اگر نمی‌خواهیم بازیچه‌ی دست هر فرومایه‌ای و مایه‌ی ریشخند هر تهی‌مغزی باشیم، اصل اول این است که محتاط و دست‌نیافتنی بمانیم.

کتاب درمان شوپنهاور

 

[رجینا]

تنها یک چیز است که دسترسی به امید را غیرممکن می‌سازد: ترس از باخت.

کتاب کیمیاگر