مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493

با سلام

میتونین تکست یا دلنوشته هایی که به صورت فی البداهه به ذهنتون میاد در این تاپیک قرار بدید
نویسنده متون باید خودتون باشید

ارسال پست برای عموم ازاده

باتشکر مدیریت ادبیات
 

HADIS

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 23, 2023
598
روح من،
ای نور معلق نجیب!
خاموش نشو
من در بغض‌هایت مانده‌ام‌.
و نگاه تو،
از هر دودی غلیظ‌تر و معصوم‌تر است.
می‌خواهم خودم را پیدا کنم،
در اصل تو را پیدا کنم،
از میان گورهای دسته جمعی...
می‌دانی؟ دوری بین من و تو
دوری ماه و تماشاست.
رک بگویم، می‌خواهم ببوسمت
چنان با محبت،
که برای اولین بار حس کنی که عشق،
به سمت من، تعادلش را از دست می‌دهد.
‏خدا نگهدار تو باشد عزیز من.
هرچه باداباد، من با تو می‌مانم...
ما به دوست‌داشتن همدیگر ادامه می‌دهیم؛ مگر نه؟
 

HADIS

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 23, 2023
598
Note 12

درحالی که لبریز از سوال بودم، گیج و منگ به عمق چشم‌هایش، آن‌ چشم‌های بلوطی کدر، خیره ماندم. مکث کوتاهی کرد و ادامه داد:
- گاهی به آن روز‌ها فکر می‌کنم، خودم را سرزنش می‌کنم! روزهایی که برای چیزهایی دلتنگ می‌شدم که از دست داده بودم یا برای کسی که ترکم کرده بود. می‌دانید دکتر! این اواخر، پس از گذشت سال‌ها، نه به کسانی که رهایم کرده‌اند و نه به چیزهایی که از دست داده‌ام تعلق خاطری ندارم؛ در من دیگر نه تنفری وجود دارد و نه لذت شیرین احساسات گذشته! مغرور و با تمام قدرت، داشته‌ایم را در آغوش می‌گیرم و عاشقانه می‌بوسم؛ البته این را هم بگویم که من هیچ چیز در دست و بال خود ندارم، در نتیجه عاشق «هیچ» هستم!
و اما اینکه آدم احساسات «هیچ» خود را دوست داشته باشد، خیلی مهم است. اینکه ابدا هم نیازی به توضیح آن‌ها برای دیگران نیست...بله، آنقدر عاشق این داشته‌های نداشته هستم و عاشقانه زندگی می‌کنم که دیگر وقتی برای فکر کردن به چیزی یا کسی که دیگر نیست، باقی نمی‌ماند و همین قدرت من است!
 

HADIS

کاربر VIP
کاربر VIP
مقامدار بازنشسته
Jan 23, 2023
598
Note 2

ناگهان حرفش را قطع و نگاهم کرد.
- شما در این زنی که روبه‌رویتان نشسته، چه می‌بینید؟
چند لحظه سکوت کردم.
- یک انسان. انسانی که حال جسمی خوبی هم ندارد! وضع ظاهر و بوی سیگارش حکایت از آن دارد که واقعه‌ای تلخ را پشت سر گذاشته؛ تعداد این جور افراد در این شهر کم نیست!
از معدودات دفعاتی بود که با صدای بلند، می‌خندید. هرچند که این قهقهه، بیشتر شباهت به زهرخند دارد.
- درمورد واقعه‌ی تلخ بله، شوربختانه حق با شماست؛ اما واقعا فقط همین را در او می‌بینید؟!
دوباره به او خیره شدم. سعی کردم کمی بیشتر نگاه کنم. موهای مجعدش، صورت رنگ‌پریده‌اش را قاب گرفته بود؛ و چشمان تیره و بزرگ! آنقدر که می‌شود همه‌چیز را از چشم‌هایش خواند.
او را از گذشته می‌شناختم؛ او بخاطر آن مرد بود که هرروز ناخن‌هایش را با دقت خاصی سوهان می‌کشید؛ او هیچ‌وقت دیگر در حد آن زمان، کرم‌های معطر روی پوستش نمی‌مالید و دستمال‌های خود را معطر نمی‌کرد. به راستی چه با خود کرده بود؟!
با تاسف، سر تکان دادم و گفتم:
- بله حقیقتا چیز دیگری نمی‌بینم!
با لبخندش، دندان‌های صدفی‌اش نمایان شد.
- پس بهتر است بگویید اصلا چیزی نمی‌بینید جناب دکتر!
- چطور؟ چه چیزی مد نظر شماست خانم؟
سر به زیر انداخته و انگشتان لاک خورده‌اش را گره زد.
- آیا به نظرتان، من رویاپرداز هستم؟
- چیزی نیست که درمان نشود!
با تعجب نگاهم کرد.
-نمی‌شود که رویاپردازی را به کلی کنار گذاشت! اصلا می‌دانید منشأ رویاها چیست؟ شاید دلیل اصلی آن، سختی‌های زمانه باشد که باعث می‌شود انسان به رویا پناه بیاورد.
نفس عمیقی کشید و باز هم سرش را پایین انداخت.
- من قصه‌ی عاشقی را شنیده‌ام که سال‌ها درد و سختی کشید تا سرانجام به معشوق خویش رسید. سال‌های زیادی در کنار هم، عاشقانه زندگی کردند. برایش شعرها می‌سرود و هر لحظه از عمرشان را عشق، در برگرفته بود. فرزندانشان به دنیا آمدند و شیرینی زندگیشان بیشتر شد. روزها سپری می‌شد و عاشق و معشوق به پای هم پیر می‌شدند. سرانجام، معشوقش به‌خاطر کهولت سن مرد و خودش، شخصا او را در قبر گذاشت و سال‌های بعد را در غم و گریه برای او سپری کرد؛ اما جالب اینجاست که معشوقش اصلا وجود خارجی نداشت!
از جایش برخاست و به طرف پنجره قدم برداشت. پرده‌ی نازک حریر را کنار زده و به آرامی ادامه داد:
- آری، شاید زمانه‌ی آشوب و بلوا و بن‌بست‌های تکراری، باعث می‌شود که انسان‌ها به رویا پناه بیاورند. آیا این نیاز به درمان دارد؟!
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
می‌دانے...
گاهے دلمـــ می‌خواهــد تمامـــ حرفــ هایشانــــ را بالا بیاورمـــــ!
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
" گریه م نمیگیره , یکم بغضم گرفته ..."
 

Roxana

هنرمند + کاربر برگزیده
نویسنده فعال
هنرمند
کاربر فعال تالار
Apr 29, 2024
341
همچنان به خاطر دارم چشم‌هایت را
همان برقی که نسیب من بود
ولی...
دیگر از آنِ من نیست
 

Roxana

هنرمند + کاربر برگزیده
نویسنده فعال
هنرمند
کاربر فعال تالار
Apr 29, 2024
341
دوستانه تو را منتخبِ خود دیدم
ندانسته درگیرت شدم
بازیچه‌ات گشتم
و در آخر مقصر!
 

Roxana

هنرمند + کاربر برگزیده
نویسنده فعال
هنرمند
کاربر فعال تالار
Apr 29, 2024
341
زندگی چنان آسمان تیره و تار است.
نه رنگی دارد و نه امیدی!
 

Roxana

هنرمند + کاربر برگزیده
نویسنده فعال
هنرمند
کاربر فعال تالار
Apr 29, 2024
341
همانگونه که رفتی، می‌روم.
ثابت می‌کنم دست‌پرورده‌ی خودت هستم!
بترس از آن روز... !
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 25) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 1, Members: 0, Guests: 1)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

موضوعات مشابه

بالا