گنجینه اشعار بابا طاهر

[!Herman]

خرم کوهان خرم کوهان خرم دشت
خرم آنان که این آلالیان کشت

و سی هند و و سی شند و وسی یند
همان کوه و همان هامون همان دشت

 

[!Herman]

یکی برزیگری نالون در این دشت
به چشم خون فشان آلاله می کشت

همی گشت و همی گفت ای دریغا
که باید کشتن و هشتن در این دشت

 

[!Herman]

دو چشمم درد چشمانت بچیناد
مبو روجی که چشمم ته مبیناد
شنیدم رفتی و یاری گرفتی
اگر گوشم شنید چشمم مبیناد

 

[!Herman]

نفس شومم به دنیا بهر آن است
که تن از بهر موران پروران است

نذونستم که شرط بندگی چیست
هرزه بورم به میدان جهان است

 

[!Herman]

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

 

[!Herman]

نمی پرسی ز یار دلفگارت
که واکیان گذشت باغ و بهارت

ته یاد مو در این مدت نکنی
ندانم واکیان بی سر و کارت

 

[!Herman]

هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد

 

[!Herman]

بود درد مو و درمونم از دوست
بود وصل مو و هجرونم از دوست

اگر قصابم از تن واکره پوست
جدا هرگز نگرده جونم از دوست

 

[!Herman]

پسندی خوار و زارم تا کی و چند
پریشان روزگارم تا کی و چند
ته که باری ز دوشم برنگیری
گریسربار بارم تا کی و چند

 

[!Herman]

خوشا آنانکه سودای ته دیرند
که سر پیوسته در پای ته دیرند
بدل دیرم تمنای کسانی
که اندر دل تمنای ته دیرند