HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
کد:023

عنوان: استایلیست احمق
نویسنده: بریوان فام
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @.khani.


خلاصه:
همه چیز از طراحی یک کت برای گِری شروع شد ولی قرار نیست با طراحی کت‌های گِری تمام شود، بعضی وقت‌ها به چیزهایی که علاقه داری برایت دردسر می‌تراشند و این اصلاً هشدار دهنده خوبی نیست، می‌دانی که نه نمی‌توانی کنار بکشی و نه می‌توانی ادامه بدهی، فقط می‌توانی آن‌جا را تماشا کنی و بس!
 
آخرین ویرایش:

.khani.

مدیر بازنشسته کپیست
کاربر VIP
Apr 5, 2023
302
1674765438087_a3754q_2_0_gotx.jpgبسم تعالی نویسندگان خوش قلم ضمن تشکر و سپاس از انتخاب چری بوک برای نشر آثارتان، موارد ذکر شده را با دقت مطالعه نمایید؛
قوانین - قوانین انجمن چری‌بوک | تالار رمان
پس از گذشت 10 پست از رمان خود میتوانید در تاپیک زیر درخواست جلد دهید درخواست - | درخواست جلد آثار |
سپس پس از گذشت 20 پست از رمان خود میتوانید در تاپیک زیر درخواست نقد دهید درخواست - | درخواست نقد کتاب |
پس از نقد اثر شما توسط تیم نقد برای تعیین سطح رمان خود در تاپیک زیر درخواست تگ دهید
چنانچه تمایل به ضبط اثارتان دارید، در تاپیک زیر درخواست دهید
درخواست - | در خواست ضبط مونولوگ| چنانچه تمایلی به ادامه دادن رمان خود به هر دلیلی ندارید میتوانید در تاپیک زیر درخواست انتقال به متروکه دهید
و پس از اتمام خود باتوجه به قوانین در تاپیک زیر اتمام رمان خود را اعلام کنید
اعلام اتمام اثر
با تشکر
مدیریت تالار رمان​
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
«مقدمه»
من خالق لباس نیستم، من رویا می‌آفرینم. “رالف لورن”

«احتمالاً مقدمه عوض شود!»
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
از پرحرفی‌های مزخرف کارول حواسش پرت شد و سوزن کمی در انگشت اشاره‌اش فرو رفت و قبل این‌که سرخی خون نقش بر انگشت باریکش شود، انگشتش را به سمت نوک زبانش برد مانع خون‌ریزی انگشتش شد، با اخم ظریفی میان ابروان دودی‌اش به کارول خیره شد و گفت:
- کارول! نمی‌شه بس کنی؟ دو دقیقه اون دهن رو ببند.
کارول پوزخندی زد و با دست موی فر باز اِلارز را به عقب هدایت کرد، خواست حرفی بزند که اِلارز مانع شد و مچ دستش رو گرفت و گفت:
- برو به گِری بگو بیاد بپوشه و این حرف و حرکات مزخرفت رو هم بس کن!
کارول با آن کفش‌های پاشنه بلند که در سالن کوچک دو در دو، طنین انداخته بود به سمت در رفت و بدون این‌که به سمتش برگردد گفت:
- آفوگاتو؟ می‌خوری؟ برات بیارم؟
اِلارز همان طور مشغول وصل آخرین کلاژ لباس بود آرام گفت:
- دو شات اسپرسو بدون بستنی!
کارول زیرلبی با صدای بامزه‌ای ادایش را در آورد:
- دو شات اسپرسو بدون بستنی.
به حالت عادی برگشت و گفت:
- آخه آفوگاتو بدون بستنی مزه میده؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
غرغرهای کارول به گوشش رسید ولی اهمیتی نداد. صدای بستن در که به گوشش رسید روی صندلی نشست، کمرش درد می‌کرد، برای امروز زیادی کار کرده بود، او تازه کار بود هیچ شرکت و کمپانی قادر به بستن قرارداد با یک استایلیست و طراح مد و فشن تاز کار نبود، صدای تقه در باعث شد که از جایش بلند شود:
- بفرمایید!
در باز شد؛ گری وارد اتاق شد خسته نباشی زیر لبی گفت و به سمت او رفت، لبخند زیبایش نقش صورتش شد، به سمت مانکن رفت و نگاه عمیقی به لباس انداخت و با ملایمت گفت:
- شروع خوبی بود؛ ولی... .
مکث کرد و گفت:
- یه هفته واسه طراحی و دوخت یه کت کلاژ شده زیاد نیست؟
با این حرف گری احساس کرد که آب یخ رویش ریخته شد، تمام انرژیش فرو ریخت، کمی هُل شد نمی‌دانست که چه چیزی را در جوابش بگویید.
حتی نمی‌توانست دروغی سر هم کند و بگوید، در این کمپانی کوچک و تازه‌کار نصف استف‌هایش از تمام ساعات کاری اِلا خبر داشتند، بالاخره زبانش در دهانش چرخاند و گفت:
- اتفاقاً همین کار دو روزه تموم میشه ولی من همین کار رو دو بار دوختم، شاید دلیل اینه که من دیر تمومش کردم... .
صدای تقه‌های آرام در پی‌درپی باعث شد که اِلا کمی تعجّب کند که گری گفت:
- کارول تویی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
صدای کارول که به نظر می‌رسید خودش را به در چسبانده است و از لای در حرف می‌زند به گوش رسید:
- خیر!
گری سرش را به نشانه تأسف تکان داد و گفت:
- بیا تو... .
در باز شد، الارز زیر لب گفت:
- الان که دوباره باید بره بیرون، بی‌خودی میگی بیاد تو!
گری نگاه عجیبی به الا انداخت و کارول به سمتشان رفت و با حالت مسخره‌ای گفت:
- دو شات اسپرسو داغ، خدمت شما الیزابت!
الا نگاهی بدی به کارول انداخت و لیوانش را برداشت و آرام‌آرام شروع کرد به نوشیدن که گری گفت:
- خب راست میگه دیگه کِی آفوگاتو بدون بستنی کوفت شده؟
آرام‌تر از قبل که فقط الا بشنوه گفت:
- آفوگاتو یعنی تضاد... .
الا لیوانش را روی میز گذاشت و گفت:
- کارول تو می‌تونی بری بیرون... .
الا درمورد آفوگاتو حرفی نزده بود او از همان اول گفت دو شات اسپرسو بدون بستنی.
کارول خواست اعتراض کند که گری سری تکان داد یعنی برود و زیر لب گفت:
- امروز رو ریتم نیست برو!
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
کارول شکلک بامزه‌ای درآورد و به بیرون رفت؛ الا لباس را از مانکن بیرون آورد، که صدای در بلند شد که بلافاصله صدای جیغ‌جیغوی کارول بلند شد:
- شما به عنوان استایلیست اجازه تجاوز به حریم خصوصی ایشان را دارید؟
الا بااعتراض گفت:
- کارول... .
شیطنت از صدای کارول می‌بارید:
- جان! خدا شانس بده... .
الا رو به گری گفت:
- بهش بگو ببنده... .
گری نه گذاشت نه برداشت گفت:
- کارول ببند.
گری همان‌طور که لباسش را در می‌آورد، سری به نشانه تأسف تکان داد، نمی‌دانست از دست این دوتا چی‌کار کند، معلوم نیست که چه مرگشان است یا آن‌قدر هم‌دیگر را به مرگ نزدیک می‌کنند یا آن‌قدری به یکدیگر ابراز علاقه می‌کنند که گری چندشش می‌شود... .
کش‌دار جواب داد:
- در بسته است، بسته... .
الا حرصی لبخندی زد رو به گری با خنده گفت:
- گری؛ یا یه چیزی بهش میگی، یا میگم... .
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
گری بی‌خیال کلاژ کت را تنش کرد و همان‌طور که موهای اتو شده‌اش را از زیر کت بیرون می‌آورد شانه‌ای بالا انداخت و چیزی نگفت، صدای کارول هم از پشت در شنیده نمی‌شد، ظاهراً استف‌ها به او تذکر داده بودند که سر و صدا راه نیندازد و جو را متشنج نکند.
الا مشغول مرتب کردن کت در تن گری بود... .
گری در آینه نگاهی به خودش کرد و بی‌حرکت رو به آینه ایستاد و در انعکاس آینه به الا نگاهی انداخت و گفت:
- خوبه!
الایی که انتظار چیزی دیگری داشت، ریکشن هیجان‌انگیز یا... .
الا هم‌چنان مشغول مرتب کردن موهای گری زیر کتش بود؛ کت را در تنش جابه‌جا می‌کرد، سعی می‌کرد که بیشتر مرتبش کند، یا شاید آن خط‌های چروکی زیادی با اعصاب و روان زیر صفرش بازی می‌کرد، آن موهای نسبتاً مرتب که احساس می‌کرد جایی لنگ می‌زند... .
خودش را مشغول کت در تن گری کرد.
***
با یکسری از کارکنان خداحافظی کرد و به سمت در رفت که صدای جیمز باعث شد که الا سر جایش بایستد، به سمت جیمز برگشت که در دو قدمی‌اش ایستاده بود:
- الا! ماسک... .
الا با لج‌بازی گفت:
- تو قرارداد همچین چیزی ذکر نشده بود!
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
جیمز صدای رسایش را کمی بلند کرد و دست‌هایش را از هم باز کرد و گفت:
- برای هیچ کدوم از افرادمون تو قرارداد ذکر نکردیم! می‌بینی که همه ماسکشون رو زدن و این قانون برای همه صدق می‌کنه... .
الا با صدای آرامی خندید که کم‌تر حرص خوردنش را به‌روز دهد، دستش را روی شانه‌های جیمز گذاشت و گفت:
- جیمز من فقط یه استایلیست ساده‌ام نه مدل شرکت بفهم این موضوع رو... .
جیمز دست الا را پس زد و گفت:
- تو استایلیست این کمپانی هستی، باید چیزی که میگن رو انجام بدی!
به یخی چشم‌هایش نگاه کرد و زیر لب غر زد:
- از ماسک بدم میاد خب؟
از کیف کوچک مشکی گوچی فیک زنانه‌اش ماسک سیاه را درآورد فعلاً به آن درآمدی نرسیده بود که بخواهد برندش را استفاده کند.
الا حرصی ماسک را روی صورتش گذاشت و خواست برود که جیمز گفت:
- چند لحظه صبر کن... .
جیمز کلاه کوپ‌دار طوسی رنگ روی سرش را برداشت و روی موهای فر دودی فام الا قرار داد و گفت:
- این آیتمم اضافه شد.
الا کلاه را روی سرش را درست کرد و گفت:
- شما بیشتر فوکوس‌تون رو حاشیه‌اس تا اصل مطلب «گری»... .
 

HERA-

مدیر تالار میز گرد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
ویراستار
کاربر VIP
نویسنده رسمی
نویسنده فعال
Aug 4, 2023
624
گری را چنان با غیض گفت که جیمز چند لحظه به خودش و کادر مدیریت شک کرد.
- روز خوش!
به سمت پارکینگ رفت و سوار ماشین مدل پایینش شد و روانه آپارتمان و واحد قراضه‌اش که بعد از فارغ شدنش از بهزیستی با هزار و ششصد و دو بدبختی خریده بود شد.
جیمز با این حرکت ناگهانی الا، فراموش کرد که یادآوری کند که نباید فیک هیچ برندی را بپوشید، دستش نمی‌رود برندش را بخرد، حداقل دستش می‌رود که از برند ناشناسی لباس‌هایش را تأمین کند.
دلیل خاصّی برای بستن ماسک و کلاه کپ‌دار وجود نداشت فقط کمپانی می‌ترسید که دیگر کمپانی‌های تجاری از برگ برنده آن‌ها استفاده کنند!
وارد پارکینگ شد، ماشینش را به‌زور در قسمتی پارک کرد؛ دنده ماشین را به زور در دنده یک رها کرد، که صدای عجیبی در پارکینگ بی‌صدا تولید کرد، ظاهراً برای الا این صدا تازگی نداشت چون هیچ ریکشن خاصّی از خودش نشان نداد، زیرلب غر زد:
- این‌همه فقیر تو رُم داریم، چرا فقط باید یه آپارتمان تو رُم باشه... .
انگاری عقل از سرش پریده بود و چرت و پرت می‌گفت.
در در ماشین را به‌زور و آرام باز کرد که در ماشین او روی ماشین کناری‌اش خش نیندازد که به‌زور بتواند هزینه خسارت را بدهد... .
همین که از ماشین پایین آمد در ماشینش را چنان بهم کوبید که کم مانده بود صدای گوش‌خراش دزدگیرش بلند شود!
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 19) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا