از نظر او، فرمینا دازا چنان زیبا، آنقدر اغواگر و به اندازهای متفاوت از مردم عادی بود که تعجب میکرد چطور کس دیگری مانند او در اثر صدای برخورد پاشنه کفش او با سنگفرش خیابان و یا با دیدن روسری زیبای وی و از دیدن زلفهای پرموج او، از حرکت دستهای وی در طرفین بدنش به هنگام خرامیدن و طلای لبخندش، مانند او دیوانهاش نمیشود