1. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    جنگ هم که نمی شود تا تکلیف دنیا معلوم بشود، دنیای گه و احمق - قربان عصر حجر که مردمانش آزادتر ،باهوش تر و انسان تر از این دورهٔ خلایی بوده . #از_میان_نامه_ها_به_مجتبی_مینوی #صادق_هدایت
  2. رجینا

    تیکه کتاب [ .كافه هدايت. ]

    خب بچه چه سرش می شود که عروسی چیست؟ به خیالش چارقد پولکی سرش می کنند ، رخت نو می پوشد و در خانه ی پدر که کتک خورده و فحش شنیده، شوهر او را ناز نوازش می کند و روی سرش می گذارد؛ ولی نمی داند که خانه ی شوهر برایش دیگ حلوا بار نگذاشته اند. به هر حال، من آنقدر زحمت کشیدم تا او را رام کردن. شب اول از...
  3. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #هزارچم #زینب_ایلخانی
  4. برهانـ

    بحث و گفتگو دیالوگ هایی زیبا از رمان های خارجی

    زندگی را می‌توان به تکه پارچه‌ای گلدوزی شده تشبیه کرد، هر کس در نیمه‌ی نخست عمر، به تماشای رویه‌ی آن می‌نشیند و در نیمه‌ی دوم، پشت آن را می‌نگرد. پشتش چندان زیبا نیست ولی آموزنده‌تر است زیرا بیننده را قادر می‌سازد ببیند که چگونه رشته‌های نخ به هم پیوسته‌اند. #درمان_شوپنهاور #اروین_یالوم
  5. برهانـ

    بحث و گفتگو دیالوگ هایی زیبا از رمان های خارجی

    به راستی انسان رودیست آلوده. دریا می باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و آلودگی نپذیرفت. #چنین_گفت_زرتشت #نیچه
  6. برهانـ

    بحث و گفتگو دیالوگ هایی زیبا از رمان های خارجی

    اگر من می خواستم در این درس ها تنها یک چیز به تو یاد دهم، آن بود که؛ " در قِضـاوَت عجله نکن...! " #یوستین‌_گوردر #دنیای‌_سوفی
  7. آیلولا

    درحال تایپ رمان مجبوری با من بمانی| آیدا رستمی کاربر انجمن چری بوک

    به پسر بچه‌ی کوچکی که بر روی پاهایش بود خیره می‌شود. آرام طوری که صدایش به بیرون درز نکند زمزمه می‌کند: -‌کاملاً شبیه باباتی! چشمان مشکی‌اش را می‌بندد و خمیازه‌ای می‌کشد که لثه بدون دندانش نمایان می‌شود. لبخند کمرنگی می‌زند؛ بعد از روزها افسردگی و گوشه نشینی بخاطر او بلند شده بود و تصمیم گرفته...
  8. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #شیطان_و_دوشیزه_پریم
  9. رجینا

    خاطرات ميده كار دستم #آهنگ

    خاطرات ميده كار دستم #آهنگ
  10. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #شیطان_و_دوشیزه_پریم
  11. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #شیطان_و_دوشیزه_پریم
  12. آیلولا

    درحال تایپ رمان مجبوری با من بمانی| آیدا رستمی کاربر انجمن چری بوک

    -‌با من امری داشتید؟ سیگار را دوباره به دهانش نزدیک می‌کند و پک عمیقی می‌زند و دود آن را به شیشه پنجره بلندی که روبه درختان سر سبز بود، می‌زند و بی‌آن‌که بچرخد می‌پرسد: -کاری که چند روز پیش بهت گفتم رو انجام دادی؟ بله او را که می‌شنود، از پنجره با پرده‌های مشکی بلند فاصله می‌گیرد و به فرد...
  13. Kuhiyar.K

    #ساعتو[ATTACH]

    #ساعتو
  14. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #شیطان_و_دوشیزه_پریم
  15. آیلولا

    درحال تایپ رمان مجبوری با من بمانی| آیدا رستمی کاربر انجمن چری بوک

    بر روی صورتش فوت می‌کند که تار مویی که بر روی پیشانی‌اش افتاده بود، جا به‌جا می‌شود. در چشمانی که بخاطر گریه قرمز شده‌ بودند و حاله‌ای از سیاهی اطرافشان را در بر گرفته بود، خیره می‌شود و محکم ولی زمزمه‌وار می‌گوید: - من ارباب الیاد هستم، صاحب این مال و منال؛ فقط کافیه دست تکون بدم که بلایی سرت...
  16. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #شیطان_و_دوشیزه_پریم
  17. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #شیطان_و_دوشیزه_پریم
  18. سارابـهار❁

    چالش تیکه کتاب روزانه~ | مجله عکس

    #شیطان_و_دوشیزه_پریم
بالا