جسمم، جانم، روحم، روانم... همه را انگار در یک هاون قرار دادهاند و هر بار بیشتر از قبل میفشارند.
کاش دکمهای به نام «خستگی» در این جهان بود که هر وقت خسته شدی، آن را بفشاری و برای مدتی از همه چیز و همه کس فارغ شوی .
اصلا کاش میشد برای مدتی بمیری، بعد خاک سرشانههایت را بتکانی و باز هم بلند شد... .