سلام و عرض ادب
نقد رمان گیانم
عنوان رمان:
نام رمان در درجه اول به معرفی رمان میپردازد. یک اثر را معرفی میکند و به عنوان یک عنوان، برای رمان، باید در ذهنها ماندگار باشد و این امر به خیلی از عوامل بسته است.
نام انتخابی «گیانم» از یک کلمه تشکیل شده است که ریشهی کُردی دارد؛ به معنای «جانم».
نامی دور از کلیشه است و مخاطب را میتواند کنجکاو کند تا اثر شما را بخواند.
ژانر رمان:
ژانر رمان گزینه بعدی برای معرفی اثر شماست و تلفیق چند ژانر با هم، میتواند دست نویسنده را برای اتفاقات و رویدادها باز بگذارد. این امر باعث به چالش کشیدن خواننده میشود. ژانر رمان گیانم، تراژدی ـ عاشقانه و اجتماعی است.
تا به اینجای داستان بازخورد خوبی از هر سه ژانر به عمل نیامد. عاشقانهای رخ نداد. ژانر تراژدی را فقط در دو یا سه پارت اولیه مشاهده کردیم که با ژانر اجتماعی تلفیق شده بود وگرنه تا به اینجای رمان اتفاق خاصی که بیانگر معرفی ژانرها به خصوص در زندگی یک وکیل میباشد رخ نداد. با نام رمان هم، همخوانی چندانی نداشتند. اضافه کردن ژانر جنایی یا معمایی به نظرم خالی از لطف نیست.
خلاصه رمان:
خلاصه داستان، مواردی را شامل میشود که خواننده را تشنه نگه دارد و در عین حال باعث شود مشتاقانه به خواندن ادامه دهد. برای دستهای از طرفداران رمان، خلاصه از اولویت خاصی برخوردار است و خلاصه است که باعث میشود که به خواندن و ادامه آن ترغیب شوند.
خلاصه خیلی کوتاه بود. نه ایدهای در آن نمایانگر بود و نه سرنخی؛ که منِ خواننده به آن اکتفا کنم برای شروع خواندن.
یک خط از کلیشهها و روزمرههای داستانهای جنایی پیش پا افتادهی یک وکیل که پرونده قتلی را بر عهده میگیرد با قبول وکالت با خطراتی مواجه میشود که... .
که چه؟... زندگیش مختل شود؟... دچار احساسات عشقی و یا نفرت میگردد؟...
خلاصه خیلی کوتاه و نامفهوم بود باید یک چشمه از بهترین رویدادهایتان را در خلاصه، رونمایی کنید که آن دسته از خوانندگانی که عرض کردم مشتاقانه منتظر اتفاقات باشند. به عنوان یک خواننده انتظار دارم که خلاصه قویتری را از یک نویسنده خوش قلم بخوانم.
مقدمه رمان:
مقدمه به نوعی میتواند روایت کننده و آغاز کننده داستان شما باشد. ژانر و نام رمان را پوشش دهد و همخوانی آنها را به رخ مخاطب بکشد؛ چالشها را باز گوید و یا متنی ادبی باشد.
مقدمه، متنی ادبی، به نوعی دلنوشته محسوب میشد که خوب و بهجاست؛ اما فقط عشق را بیان میکرد. چند مورد کوتاه در مقدمه باعث شد که خوانش آن با ایراد همراه شود که با اصلاح آنها مقدمه قویتری خواهد بود.
جلد رمان: جلدی مشاهده نشد.
شروع رمان:
شروع رمان باید فرای تصور یک خواننده باشد. قوی و در اوج شروع شود داستان را در ذهنها نهادینه گرداند. باید آنقدری جذاب باشد که ثانیهای مخاطب را از آن غافل نکند.
متاسفانه یک روز عادی دو وکیل، در خانه شروع میشود که پروندهای را بررسی میکنند. البته برای شروع میتواند خوب باشد به شرطی که در متن شکوائیه و بررسی و خوانش آن از جملات قلمبه و سلمبه وکالت و قانونهای پیچیده به کار رود. نه متن عادی و خلاصه پرونده قتل دور از هر قانون و تبصرهای. انتظار داشتم که متنی چون متن قراء یک قاضی باشد برای قصاص یک مجرم و قاتل.
« بر طبق نظریه دادگاه شماره ۸ منطقه ۲ تهران.
(نامها فرضی است)
مقتول: زهرا صادقی. ۱۵ ساله، ساکن فرشته.
قاتل: محمود صادقی. ۴۷ ساله.
قاتل و مقتول پدر و دختر هستند.
آلت قتاله: ساتور
انگیزه قتل: وجود شبهاتی در مورد روابط نامشروع و یا دوستی دختر با پسری نامعلوم، که بعدها بنابر اسناد موجود، خواهر و برادر بودن آنها اثبات شد.
شاکی: لیلا احمدی، ولی دم زهرا صادقی.»
انتظار چنین جملات و مفهوم با نوشتن چندین ماده و تبصره میرود نه یک متن کوتاه بدون هیچ کدام از کلمات بالا که به گوش همه ما آشناست.
شروع قوی نداشتید که با تغییر و کمی تحقیق میتواند قوی و فوق العاده باشد.
زاویه دید:
زاویه دید بر سه بخش است: اول شخص، دوم شخص، راوی.
در این رمان زاویه دید از سمت سیتاوک( شخصیت اصلی داستان) روایت میشود.
در روایت به خیلی از جزئیات توجه و به خیلی از نکات بیتوجه بودید.
به طور مثال:
منتظر شدم کفشهای پاشنه بلندش رو بپوشه، وقتی پوشید با هم از خونه بیرون رفتیم. در رو قفل کردم، رفتیم سوار آسانسور شدیم و طبقه پارکینگ رو زدم. وقتی به پارکینگ رسیدیم، ریموت رو زدم تا باز بشه. ❌
استارت زدم ماشین رو روشن کردم، از پارکینگ در اومدیم. ❌
از این قبیل مونولوگهای اضافه به وفور مشاهده شد.
سیر داستان:
سیر داستان خوب پیش میرود؛ اما به شخصه متوجه نمیشوم که به کدامین سمت و سو کشیده میشود.
در پارت اول از جریان قتل دختر ۱۵ ساله، پرش کردید به پرونده کامران، بدون معرفی که کامران کیست... . چرا قتل مرتکب شده و علت قتل چیست؟...
لطفاً به این موارد توجه داشته باشید. چیزی که در ذهن شماست را خواننده درک نمیکند و یا نمیبیند. شما با سیر داستان قطره قطره باید این اطلاعات را به خواننده تزریق کنید.
بافت رمان:
بافت رمان هم در دیالوگ و هم در مونولوگها محاوره نگارش شده است. تداخلی در نوشتار ادبی و محاوره به چشم نخورد و این از نقاط قوت قلم شماست. بافت رمان کاملاً عامیانه است. برای بالا بردن کیفیت آن، بهتر است از آرایههای ادبی استفاده شود. شاید بگویید که در زبان محاوره چگونه آرایههای ادبی را میشود گنجاند؟... باید بگویم که در نگارش رمان به زبان محاوره، دست و بالتان بازتر از نگارش ادبی است زیرا میتوانید از جملاتی استفاده کنید که خواننده را به وجد بیاورد.
متاسفانه از دیالوگهای عادی روزانه یک دختر (نه حتی یک وکیل) استفاده شده است که چنگی به دل نمیزند. با کار کردن و تحقیقات و مطالعه بیشتر میتوانید بازخورد عالی از رمانتان را شاهد باشید.
دیالوگها و مونولوگها:
مونولوگها و دیالوگها این امکان را به ما میدهد که داستان را از دیدگاه شخصیتهای مختلف ببینیم و با طرز تفکر، بینش، اعتقادات و واکنشهای آنها در موقعیتهای مختلف آشنا شویم. مونولوگها وظیفه توصیفات و فضاسازی و بیان احساسات و هر چیزی که نویسنده در چنته دارد را بر عهده دارد. با کمال احترام مونولوگها ضعیف و داستان را به سمت کلیشه کشانده است و این امر باعث شده تا دیالوگها هم تحت تاثیر قرار گیرد. من به عنوان خواننده، نه از مکان زندگی آرینا و سیتاوک ذهنیتی دارم، نه از زمان و فضا و محیط.
شما فقط فضای زندان را به صورت مختصر در پارت ابتدایی بیان کردید. دیالوگهای رد و بدل شده میان آرینا و سیتاوک نشان از وکیل حرفهای بودن آنها نمیدهد. نه قانونی، نه تبصرهای و نه اتفاق باورپذیری. هیچ کدام از انتظارات من خواننده، در خواندن رمان شما با موضوع قتل و پروندههای سنگین برآورده نشد.
مرد حسابی، خودت میای بیرون و مواظبشون هم میشی،❌
غذات چی بس؟!❌
یعنی فدای ترست، هستم خودت میمونی من رو میفرستی؟❌
هی من از دست تو ه روز سرم رو برمیدارم میرم بیابون شبت بخیر. ❌
توصیفات:
توصیفات به خواننده این حس را منتقل میکند که در محیط، فضا، زمان و در دل اتفاقات قرار دارد. توصیفات، نوشته و داستان را روح میبخشند. در توصیفات مکانی فقط مکان زندان را کمی باورپذیر توصیف و بازگو کردید. در توصیفات زمانی چندان موفق عمل نکردید. در توصیفات شخصیتها و کاراکترها، کامران و سردار و حرفهای گنگ هستند. هیچ چیزی از استایل، رفتار، اخلاق، نوع پوشش، و ظاهر این شخصیتها در دسترس نیست. هیچ اطلاعاتی به مخاطب ندادید. شخصیتی را وارد میدان میکنید و یا علی بر تو مدد.
هر چیزی را که تصور میکنید - بنابر مورد اهمیت بودن- بر روی کاغذ بیاورید. اطلاعات ذهنی هرچند کوتاه از شخصیتها را به نگارش درآورید تا خواننده قدم به قدم با شما پیش رود و اتفاقات را با هم رقم بزنید.
شخصیت سازی:
شخصیت ایلیار (حرفهای) معماست.
نسبت سیتاوک و آرینا معلوم نیست. حداقل بیان کنید دوست، همخانه، همکار یا... .
روابط سیتا و سردار با خانواده خود... .
شخصیت کامران کاملاً مجهول است.
خواننده بعد از این تعداد پارت، از شما انتظار دارد که آرام آرام سرنخی از کاراکترها به او بدهید.
تک بُعدی، از اول داستان روی سیتا مانور دادید و در آن هم قوی عمل نکردید. چند ساله است؟ رفتار و گفتارش به یک خانم وکیل حرفهای نمیخورد. دیالوگهایی میگوید و رفتاری از خود بروز میدهد که نشانگر یک وکیل موفق نیست... از خانوادهها بگویید... از آمدن سردار... باورپذیری بیشتری در ذهن مخاطب ایجاد کنید.
کشمکشها و تعلیق:
برخی از مونولوگها حس کنجکاوی مخاطب را باید تحریک کند و او را ترغیب کند تا به خواندن داستان ادامه دهد. کشمکش و تعلیق خاصی صورت نگرفت. فقط علاقه دارم بدانم کامران چرا به عنوان قاتل شناخته شده و از آشنایی ایلیار و سردار دوست دارم بیشتر بدانم.
البته نحوه برخورد سیتا و حرفهای، بار اول در خانه خودش برای من باورپذیر نبود. چطور میشود که با یک قاتل حرفهای در خانه خود تنها شوی عکسالعمل خاصی نشان ندهی و جالب اینکه بعد از رفتنش به کار روزمره خود ادامه دهی، بدون ترس و واهمه. لطفاً در باورپذیری شخصیتها، دیالوگها و مونولوگها اقدام کنید. وگرنه شاهد کلیشه خواهیم بود و بازخورد خوبی از مخاطب نخواهید گرفت.
ایرادات نگارشی:
اکثراً در ویرگول و ؟! و نیم فاصله ایراد داشتید.
نیم فاصلهها در ۸۰ درصد رعایت نشدهاند.
علامت سوال و تعجب به تعداد مدیدی در کنار هم قرار گرفتهاند که اصلاً نیازی به آن نبود.
«گفت:»
سیتا گفت: آرینا گفت: سردار گفت: و... .
این گفت نوشتنها در نمایشنامه نویسی و فیلمنامه نویسی به کار میرود و برای آن مناسبتر است زیرا بازیگران با اَکت، ایفای نقش میکنند؛ اما در رمان نویسی چون اکت دیداری صورت نمیگیرد باید بتوانید آنقدری در مونولوگ نویسی قوی عمل کنید که خواننده به خودی خود بتواند گوینده بعدی را تشخیص دهد. بیشتر زمانی گوینده را با گفت قبل از دیالوگ معرفی میکنیم که تعداد کاراکترهای یک صحنه زیاد باشند و تفکیک آنها برای خواننده دشوار باشد.
نیم فاصله:
خش- خش❌ خشخش✅
غر- غر❌ غرغر✅
آروم- آروم❌ آرومآروم✅
هر- هر❌ هرهر✅
دیرت میشه ها❌ دیرت میشهها✅
نوچ- نوچ❌ نوچنوچ✅
توهم❌تو هم✅
عقب گردی میکردم❌ عقب گردی میکردم✅
بیزحمت❌بیزحمت✅
به- به❌بهبه✅
چیکار کنم❌چی کار کنم✅
؟!:
نگاهی بکنی؟!
پس بدیم؟!
چرا؟!
چرا دنبال منی؟!
دزد میاد بره دستشویی؟!
چی میشه؟!
زیر سره حرفهای هستش! ❌
زیر سر حرفهایه.✅
بعد از اینکه از زندان در اومدم❌
بعد از اینکه از زندان بیرون اومدم✅
پرده گوشم کر شد❌
پرده گوشم پاره شد ✅
غذات چی بس؟❌
پس غذات چی؟( غذات چی پس؟)✅
حاظر❌حاضر✅ ( ۴مورد)
مطمعن❌مطمئن✅ (۴مورد)
فوش میده❌فحش میده✅
وقتی کامرانه بیگناه رو انداختی توی زندان. (کامران✅)
توی جای گذمم چرخیدم (گرمم✅)
دنپایی (دمپایی✅)
قوربونت (قربونت✅)
چاله لپم (چال لپم✅)
مگه من دختر توهم. (مگه من دختر توأم✅)
اظطراب (اضطراب✅)
نگهه داری ( نگهداری ۲مورد✅)
ایرادات نگارشی بیشتری مشاهده شد لطفاً اصلاح شود.
نقاط قوت:
ایده خوبی دارید. با پر و بال دادن بیشتر و فضاسازی درست، میتوانید چالشهای بزرگی را برای خواننده به وجود آورید که داستانتان را جذاب کند.
نقاط ضعف:
غلط املایی تکراری، نپرداختن به شخصیتها و کاراکترها، نامعلوم بودن آینده داستان، که خواننده نمیداند باید منتظر چه چیزی باشد چون هیچ سرنخی از اول تا آخر به او ندادید و او را به چالش دعوت نکردید. با فضاسازی بیشتر توصیفات روانتر و دقت در استفاده از کلمات و جملات، نوشته خود را به رخ نویسندگان مطرح بکشید.
نام شخصیت اصلی و دوستش و همینطور نام رمان ریشه اصیل کردی دارند.
سیتاوک: اشعه خورشید.
آرینا: نجیب و با اصالت.
گیانم: جانم.
تا به اینجای رمان انتظار این میرفت از زبان، شهر، اصالت هر کدام از کاراکترها پرده برداری کنید تا متوجه شویم که اصالت داستان به کُرد زبانان عزیز برمیگردد و از آن مرز و بوم سرچشمه میگیرد تا مخاطب بتواند با آن همزاد پنداری کند و با نامهای انتخابی ارتباط بگیرد که اصلاً به این موضوع اشارهای نکردید.
در بیان عکسالعملها بیشتر دقت کنید. عکس العمل سردار وقتی که سیتا را با ایلیار، سوار یک موتور بودند.
عکسالعمل سیتا وقتی که حرفهای به خانهاش آمد.
دوست عزیز اگر بیشتر به فضاسازی بپردازید و شخصیتی محکم و قوی از سیتاوک به نمایش بگذارید حتماً موفقتر خواهید بود. موفق باشید.