1. لطفا از خودتون یه بیوگرافی بدین.
درود( سلام)
با کمال میل.
امیراحمد محمدی فرد هستم.
متولد دهم بهمنماه ۱۳۸۱.
۲۱ ساله از شهرکرد.
فرزند دوم خانواده.
یک برادر بزرگ و یک خواهر و برادر کوچیکتر دارم.
رشته دانشگاهیم رشته مترجمی زبان در دانشگاه پیام نور هست ( هر چند که به رشته بازیسازی، فیلمسازی و کارگردانی علاقه بیشتری دارم اما خب اونها را هم اگر بشه در کنار رشته مترجمی زبان انجام میدم. البته اگه بشه، اگر هم نشد که دیگه نمیشه.
2.چه چیزی شما را وادار به نوشتن کرد؟
خب نمیدونم، شاید یکی از دلایلش خوندن آثار امینفرد و برادر بزرگوارشون( معینفرد) و دیگر نویسندهها( آثار خانم سادات هاشمی نسب) باشه.
اما عامل اصلی بیشتر علاقه خودم به نوشتن بود.
3. چند وقته که این کار و انجام میدین؟
خب زیاد نیست، همین یک یا دو سال پیش با ثبتنام در انجمن نوشتن را شروع کردم.
4.هدفتون از نویسندگی چیه؟
خب از طریق نوشتن بهتر میشه برخی مسائل، باورها، عقاید یا نظری را در مورد موضوعی خاص نشون داد، هدف من بیشتر همین هست.
5. آیا برای شروع کار مانعی جلوی راهتون بود؟
خیر، مانع خاصی سر راهم نبود. هر چند در آغاز ترس از نوشتن اغلب اوقات مانع میشد اما خب بعد از مدتی به هر طریقی بود این مشکل را حل کردم.
6. اگر مایل هستین احساستون و راجب نویسندگی بیان کنین!
خب هر چند زیاد تمایلی ندارم، اما خب شاید بشه گفت با نوشتن حس آرامش بهم دست میده ، حداقل برای مدتی با ورود به دنیای خیالاتم و قرار دادن اونها به روی برگه یا تبدیل کردنشون به داستان اتفاقات بدی که برام رخ داده را فراموش میکنم.
7. هنگامی که قلم بر دست دارین چگونه شروع میکنید و سعی میکنید چگونه سبکی را انتخاب کنین؟
خب وقتی قلم به دست دارم معمولاً روی یه پیشنویس هر چی که به ذهنم اومد را مینویسم، بعدش اون نوشته را با توجه به قوانین نویسندگی اصلاح میکنم. خب هر سبکی که توی جذب مخاطب بهتر عمل کنه و تاثیر گذارتر باشه.
8. چه آثاری تا به حال نوشتین؟
خب تعدادشون زیاده و هیچکدوم رو هنوز به اتمام نرسوندم: ۱) آخرین سقوط ۲) ژرفای بیم( داستان کوتاه) ۳) هویت تاریک ۴) سراب مرگبار ۵) راه بیپایان ۶) زخمهای از دست رفته ۷) آوای عصیانگر ۸) جوخه وهم ۹) آواره از گرسنگان ۱۰) دیکتاتور در بهشت ۱۱) مهی در تاریکی. فیلاً مشغول تایپ داستان کوتاهم( جوخه وهم) هستم. اگر مشکلی پیش نیاد بعد از نوشتنش دیگر آثارم را هم قرار میدم.
9.آیا آثارتون به چاپ رسیده؟ چندتا اثر اتمام یافته دارید ؟
خب هنوز نه، هیچکدوم چاپ نشدن. اما به موقعش اگر از پس هزینههاش بر بیام این کار رو انجام میدم. فیلاً هیچ کدوم از آثارم رو به طور کامل به اتمام نرسوندم.
10. به کدوم اثرتون علاقه بیشتری دارین؟! و دلیلش چیه؟
خب بیشتر به آخرین سقوط، ژرفای بیم و سراب مرگبار.
خب دلیلش... من از شخصیتهایی که گذشته مرموز، غمگین یا وحشتناکی داشته باشن بیشتر خوشم میاد.
11. ایدههای اثارتون و از کجا میارین؟ آیا بهتون الهام میشه؟
خب از هر جایی ایده به ذهنم میرسه( رمان، داستان کوتاه، فیلم، بازی رایانهای، انیمیشن، خواب یا رویا دیدن) اما منبع اصلی الهام من در نوشتن داستان گوش دادن به آهنگ غمگین هست. ایده نوشتن آخرین سقوط و بیشتر آثارم با گوش دادن به آهنگ یا موسیقی غمگین به وجود اومد. آره گاهی اوقات الهام هم میشه.
12. چه سبک رمانهایی به نظرتون ایده آل هستن؟
خب ببینید، بستگی به علاقه و نظر یا سلیقه خواننده و مخاطب داره. مثلاً من از رمانهایی با سبک پسارستاخیزی، پادمانشهری و فانتزی بیشتر خوشم میاد و این نوع داستانها ایدهعال هستن اما یه نفر دیگه ممکنه این سبک داستان را نپسنده و به رمان عاشقانه، پلیسی یا اجتماعی علاقهمند باشه.
13.آیا به کتابها علاقه دارین؟
آره، خیلی زیاد اما بستگی داره اون کتاب چی باشه، اگه یه داستان آخرالزمانی یا موضوعی باشه که مورد علاقم باشه قطعاً اما اگه یه چی مثل ریاضی باشه یا داستانی که از سبکش خوشم نیاد خب نه. بستگی به علاقه داره. اگر علاقهای نداشتم که نویسنده نمیشدم.
14.نویسندهی مورد علاقتون کیه؟ چرا؟!
خب تعدادشون خیلی زیاده اما اگر بخوام نام ببرم: ۱) امینفرد و برادرشون معینفرد( نویسندگان جوینده و سقوط مرگبار) ۲) فانتزینویس معروف ایران خانم سادات هاشمی نسب( نویسنده کابوس افعی و عصیانگر قرن)، نامهای کاربری زری و سلین( نویسندگان مجموعه ماموریت یک جانبه)، نویسنده رمان یک سیاه میان صد سفید، نویسنده رمان خیزش مهیل، نویسنده پیانیست بیقلب، پردیس نساری، معصومه نجاتی، الناز دادخواه، کلاً کسایی که طرفدار قلم و آثارشون هستم زیادن. اگه اسم کسی را نگفتم یا از قلم افتاد عذرخواهی میکنم. اما نویسنده خارجی هم: ۱) کالینز سوزان( نویسنده مجموعه زاغ مغلد) ۲) استیون کینگ ۳) دمیتری گلوخوفسکی( نویسنده مجموعه محبوب و پسارستاخیزی مترو) ۴) نویسنده ویچر و... .
15.فکر میکنین دلیل موفقیتتون در نوشتن چیه؟
خب خیلی چیزها :تمرین زیاد، راهنمایی و نقد و نظر خوانندههای داستانم، نظر منتقدان انجمن، کارگاههای آموزش رماننویسی، خواندن آثار و کتابهای زیاد، یادگیری اصول نوشتن و نویسندگی، کمک و راهنمایی برخی از نویسندگان دیگه مانند خانم سادات هاشمی نسب، معینفرد و... .
16. کدام ژانر سبک خاص شماست؟
ژانر پسارستاخیزی، پادمانشهری و فانتزی
17.نویسندگی اولویت چندم زندگیتونه؟
اولویت دوم
18.اگه زندگی شما یک کتاب بود، چه ژانری میشد و اسم اون کتاب چیبود؟
خب ژانر تراژدی و غمگین. اسم کتاب: بازمانده( یه اسمی از خودم درآوردم)
19.اولین کتابی که خوندین چیبود؟
اولین کتابی که خوندم فضانوردان سال ۲۴۱۱ به قلم آتوسا حسینی.
20. آخرین کتابی که خوندین چگونه بود؟ آیا آن را دوست داشتین؟
آخرین کتابی که خوندم اسمش وبگرد (موسسه) بود، یه جور داستان جذاب، پسارستاخیزی و اجتماعی. آره، یکی از کتابهای مورد علاقه من محسوب میشه.
21. توصیهتون به نویسندههای تازه کار چیه؟
باید زیاد تمرین کنن و ناامید نشن، برای قویتر شدن قلمشون زیاد مطالعه کنن، ترسشون رو کنار بذارن و اگه حتی ایدهای مسخره هم در ذهن دارن اون را بدون ترس از نقد یا نظرات منفی دیگران بنویسن. اون ایده مسخره شاید در آغاز چندان خوب نباشه اما بعد از مدتی میتونه زمینه را برای نوشتن آثار بزرگتر و بهتر به وجود بیاره. از نقد شدن داستانشون ناراحت نشن و سعی کنن طبق نقد داستانشون را اصلاح و ویرایش کنن. بعضیها فقط به خاطر این که داستانشون نقد شده و در اون نقد نظرات منفی دریافت کردن یکهو بیخیال نوشتن ادامه داستانشون میشن و اون را کنار میذارن و حتی ممکنه از ادامه راه( نویسندگی) دست بکشن. این کار اشتباهه. نقد برای ساختن و بهتر کردن یک داستان انجام میشه نه برای نابود کردنش. و از چیزهای کلیشهای تا حد زیادی دوری کنن البته نه زیاد چون خیلی از همون داستانهای کلیشهای هستن که نویسندهها با ذهن خلاقشون تونستن ازش یه داستانی هر چند شبیه بهش اما جدید و جالب را خلق کنن پس این که طرف میگه داستانت کلیشهای هست و خوب نیست به نظر من اشتباهه. تو زندگی انسان جز مرگ، نفرت، انتقام، عشق و علاقه، خ**یا*نت، جنایت و غیره اتفاق خاص یا جدیدی نمیافته. ( البته این نظر منه و ممکنه بعضیها باهاش مخالف باشن)
22. نکاتی که در مدت نویسندگی یاد گرفتهاید چیبود؟
خب خیلی چیزها: نحوه شروع کردن یک داستان، استفاده درست از توصیفات مستقیم و غیر مستقیم، چگونگی طراحی کردن پیرنگ یک داستان، نحوه ایجاد تعلیق در داستان، نحوه درست استفاده از نکات نگارشی، توجه به نقد و نظر خواننده داستان و خیلی چیزهای دیگه.
23.آیا تا حالا شده دربارهی نویسندگی نکاتی را آموزش بدهید؟
زیاد نه، فقط یک یا دوبار بعضیها رو راهنمایی کردم( این که پیرنگ چیه، از چه توصیفاتی باید استفاده بشه و غیره.
24.آیندهی خودتون و چطوری میبینین؟
خب با قاطعیت نمیتونم بگم، از نظر من آینده درخشان و خوبی شاید در انتظارم باشه.
25. بنظر شما نویسندگی میتونه یک شغل ایده آل براتون باشه؟
خب متاسفانه توی ایران نه، اگر توی کشوری خارجی مثل اروپا یا آمریکا بود یه چی اما اینجا قضیه فرق میکنه. هزینه انتشار، چاپ، گرفتن مجوز و... خیلی خیلی توی ایران بالاست، جز این بعضیها فکر میکنن نویسندهای که جلدهای داستانش زیاد باشه دنبال سودجوییه و انتشار یک اثر در پلتفرمهای مختلف خیلی راحته اما اصلاً اینطور نیست. مثلاً صوتی کردن یه اثر حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومن هزینشه، از فروش هر جلد فقط ۷۰ درصد به نویسنده میرسه و بقیش مال ناشر یا پلتفرمیه که اثر را منتشر میکنه. تازه ایرانیها فکر میکنن رمان یا داستانی که یه نویسنده ایرانی اون رو نوشته باشه به هیچ دردی نمیخوره و ارزش وقت گذاشتن را نداره. اصلاً پولی برای خرید یه داستان ایرانی نمیدن. اما اگه همون داستان رو یه خارجی نوشته باشه تا میتونن برای خوندنش هزینه میکنن و وقت میذارن! توی یه کشور خارجی به نویسنده مبلغی نسبتاً زیاد به عنوان پیشپرداخت داده میشه، نویسنده زیاد دغدغهای برای تامین هزینه انتشار، چاپ یا صوتی کردن یه اثر نداره تازه اگه اثرش عالی باشه و ازش استقبال بشه بهش جایزه خاصی تعلق میگیره یا از داستانش توسط استودیوها فیلم، سریال یا بازی ساخته میشه که تازه سود فروشش هم داره، اما توی ایران این موارد نیست. برای همون مجوز گرفتن باید یک یا دو میلیون تومن پول بدی تازه اگه شانس بیاری به اثرت ایراد خاصی نگیرن و مجوز را بدن، از طرف دیگه اگه بخوایی اثرت را به زبان دیگه ترجمه کنی و اون رو در یک کشور خارجی منتشر کنی هزینه انتشارش نسبت به داخل ایران خیلی خیلی زیاده، چون از طرفی به خاطر تحریمها ناشر خارجی با نویسندهای که داخل ایرانه همکاری نمیکنه و از طرفی باید اثری که ترجمه میشه ترجمش یه ترجمه عالی باشه نه هر ترجمهای. حتی ما رو توی جشنوارههای نویسندگی هم راه نمیدن. پس نه... توی ایران نویسندگی شغل ایدهعالی برای من یا هر کسی نیست... .
26.اگر بخوای فرد نا امیدی رو نصیحت کنی چی میگی بهش؟
خب باید تلاشش رو بکنه و از حرفهای منفی دیگران دلسرد و ناامید نشه. شاید نویسندگی سختیهای زیادی داشته باشه. این که زیاد از اثرت ایراد بگیرن یا به بدی نقدش کنن یا اشخاصی این کار را وقت تلف کردن بدونن و سعی کنن طرف را از ادامه راه دلسرد کنن اما خب خوبیها و لذتهای خودش را هم داره، این که ببینی اثری که خلق کردی و نامت روی اون اثره خودش حس خوبی را بهت میده. پس الکی به خودشون انرژی منفی ندن و ایدشون رو روی کاغذ بیارن.
خب زیاد وقتتون رو گرفتم. از این که حاضر شدین این مصاحبه را با من انجام بدید از شما، مدیریت و تمامی اعضای کادر انجمن چری بوک سپاسگذارم و براتون آرزوی موفقیت میکنم.
خدا نگهدار... .
از اینکه مصاحبه با مارا قبول کردید از صمیم قلب ممنونیم. موفق باشید.