درحال تایپ مجموعه شعر ساکنان سیلوت | .NURA. کاربر انجمن چری بوک

[Neil I]

سیلوت من وحشت‌ناک است
از او
از من
از عشقمان
از وجودمان
از همه افکارمان
فاصله بگیرید

 

[Neil I]

نمی‌توانید و اجازه‌اش را
به شما
ساکنان اهل سیلوت
اقوام سیلوت نمی‌دهم

 

[Neil I]

نمی‌گذارم سیلوت جان جانانم را
از من
از من جامانده از عاشقان
از عاشق پیشه سیلوت
از نگاه‌های رهگذر سیلوت
بگیرید

 

[Neil I]

(سیلوت و گریه‌های شبانه)
ساکنان روستای بی‌رحم
ای کور دلان
ای ساکنان سیلوت
ای عقاید پرستان
سیلوت مرا به گریه نیاندازید
او در هین ترسناکی مهربان‌ست

 

[Neil I]

هنگامی که
کودکان‌تان را در چاه‌های
عمیق افکارتان
در چهار دیواری‌ها
با خشونت نوازش می‌کردید
برای سیلوت جانم حکم کتک و
حقارت را داشت

 

[Neil I]

سیلوت خون می‌گریست
دل سنگی‌اش خون
و چشمان زیبایش...

 

[Neil I]

امان از دست چشمانش
چشمانی همچو
جواهری درخشان
چشمانی که مدت‌هاست
ساکنان روستا آن را
از دست داده‌اند

 

[Neil I]

و کسانی کسالت‌وار
چشمان‌شان را
یعنی نایب‌ترین دید ظلم را به
سیلوت جانم
هدیه کرده‌اند و
کام زندگی را بر
سیلوت جان جانانم
تلخ کرده‌اند

 

[Neil I]

بیاید ای مردم کور دل
بیاید و
وجدان
دلتان را
از سیلوت جانم پس بگیرید
او در حال نابودی‌ست

 

[Neil I]

بیاید و محبت‌هایتان
را پس بگیرید
سیلوت جانم
نیازی
به محبت‌هایتان ندارد